سلام بر شما

اگرچه دلم نمی خواهد بحث را بیهوده طول بدهم، ولی برای اینکه فکر نکنید حرف شما در مورد آیه 179 بی پاسخ ماند ناچارم توضیحاتی بدهم. اگر درست فهمیده باشم، نظر شما این است که انتخاب رسول به معنی مبعوث کردن نیست، بلکه از بین رسولانی که قبلا مبعوث شده اند، تعدادی برای دریافت علم غیب در مورد طیب و خبیث جدا می شوند. اگر بد فهمیده ام لطفا مجددا توضیح دهید.

اگرچه این جواب شما از جواب قبلی که می گفتید طیب و خبیث با نشانه های منافق جدا شده اند، بهتر است ، اما این برداشت شما هم به نظر حقیر قابل قبول نیست. اولا ترجمه ی دقیق آیه چنین چیزی نگفته : خدا از رسولانش هر که را بخواهد برمی گزیند (خدا هر کس را بخواهد برای رسالت انتخاب می کند). کلمه ای که به علم غیب اشاره کند در جمله نیست. شما به جمله ی قبلی استناد می کنید، در حالی که آن جمله هم نظر شما را رد می کند. چنین نیست که خدا شما را از غیب آگاه کند، یعنی خدا قصد ندارد فهرست اسامی منافقین را اعلام کند. خدا روش دیگری دارد تا در عمل طیب و خبیث از هم جدا شوند یعنی روش انتخاب رسول.

چه فرقی می کند که خدا اسامی منافقین را بما بدهد یا به پیغمبر بدهد که او بما اعلام کند ؟ هر دو یکی است، هر دو روش اطلاع از غیب است. ولی آیه می گوید که خدا نمی خواهد با اعلام خبر غیبی منافقین را افشا کند، نمی خواهد فهرست منافقین را منتشر کند. آنچه شما می گویید همان راه جداسازی از طریق علم غیب است که آیه ردش کرده.

مساله این است که اصلا علم غیب راه حل این مشکل نمی تواند باشد. پیش از نزول این آیه هم پیامبر، چه با علم غیب و چه با عقل خودش، خیلی از منافقین را می شناخته. حتی بعضی از اصحاب خاص هم بر اساس نشانه هایی که شما از آیات قرآن در آوردید منافقین را تشخیص می دادند. اما با وجود این برای عموم مردم طیب و خبیث مخلوط بود. شاید پیامبر بنا بر مصالحی نمی خواسته با آنها برخورد کند یا شاید نمی خواسته قصاص قبل از جنایت کند یا دلایل دیگری داشته که به عقل من نمی رسد. در زمان ما هم عقلا منافقین را می شناسند، ولی باید معیار آشکاری برای همه ی مردم وجود داشته باشد.

بعلاوه اگر خدا می خواست از طریق علم غیب پیامبر طیب و خبیث را جدا کند، چرا بالاخره اینکار را نکرد ؟ کی پیامبر فهرست کامل منافقین را اعلام کرد ؟ چه موقع طیب و خبیث جدا شدند ؟

نکته ی دیگر این است که همه ی رسولان از وحی و علم غیب کم و بیش برخوردارند، انتخاب مجدد رسولان صلاحیتدار مطرح نیست. بنابراین بکار بردن کلمه ی انتخاب در اینجا مناسب به نظر نمی رسد. وقتی همه ی رسولان علم غیب دارند، انتخاب برای چیست ؟ در جامعه ای که فقط یک رسول وجود دارد، انتخاب رسول یعنی چه ؟! انتخاب یک رسول از بین یک رسول ؟؟!! توجه کنید که در این آیه صحبت از یک قاعده ی کلی در طول تاریخ نیست، بلکه از یک حادثه ی مشخص بمنظور جدا سازی منافقین صحبت می شود.

عبارت "من یشا" برای اشاره به رسولی که زنده و در حال فعالیت است و مورد پذیرش جامعه است، مناسب نیست. بعید است که اشاره به حضرت محمد باشد، احتمالا اشاره به رسولان آینده است.

دنباله ی آیه هم با نظر بنده بهتر جور در می آید : پس به خدا و رسولانش ایمان بیاورید. و اگر ایمان بیاورید و تقوا پیشه کنید برای شما اجری بزرگ خواهد بود. یعنی کسانی که به رسولان آینده ایمان بیاورند، طیب هستند.

 

سلام مجدد

من اصلا نمی خواستم شما را عصبانی و ناراحت کنم و از این بابت عذر می خواهم. قصد من فقط کمک به شما بود که ظاهرا موفق نشدم. در پایان عرایضم ، چند نکته ی دیگر را تذکر می دهم.

من هیچوقت نگفتم ادامه ی جمله حذف شده. جمله به همین صورت کامل است .وَلَکِنَّ اللّهَ یَجْتَبِی مِن رُّسُلِهِ مَن یَشَاء.

ترجمه ی تحت اللفظیش این است : ولی خدا از رسولانش هر که را بخواهد برمی گزیند،

و برداشتی که من دارم : ولی خدا تعدادی از رسولانش را به سلیقه ی خودش انتخاب (مبعوث) می کند،

یا این : ولی خدا هر کس را بخواهد بعنوان رسولش انتخاب (مبعوث) می کند.

البته من متوجه هستم که چون مسلط به زبان عربی (مخصوصا عربی صدر اسلام) نیستم، نباید خیلی روی برداشت خودم اصرار کنم و احتمال اشتباه را باید در نظر بگیرم. اما در توضیحات شما جواب قانع کننده ای ندیدم.

فرمودید : کل آیه بحث از غیب است و جداسازی طیب و خبیث از طریق این غیب.

ولی به عقیده ی بنده، درست برعکس نظر شما آیه گفته که از طریق علم غیب نمی خواهم جدا کنم. شما هنوز متوجه معنی آیه نشده اید.

به نظر بنده آیه خطاب به امت است و از همان زمان نزول آیه تا الآن را شامل می شود. همانطور که شما هم قبول دارید : بايد ارزش اشخاص از طريق اعمال آنها روشن گردد نه از راه ديگر. بنده هم می گویم طیب و خبیث از روی نحوه ی برخوردشان با رسولان جدید متمایز می شوند. حتی اگر خدا اسامی تمام منافقین را به پیامبر گفته باشد، این به معنی جداسازی طیب و خبیث نیست. جداسازی یعنی اینکه مطلب برای عموم مردم روشن باشد، نه فقط برای شخص پیامبر یا بعضی از خواص.

عبارت "من یشا" یعنی هرکس که خدا بخواهد و منظورش این است که انتخاب رسول به سلیقه ی خدا انجام می شود نه مردم. حتی اگر بعضی از این انتخاب راضی نباشند (مثلا بگویند علی سختگیر است)، باید تسلیم انتخاب خدا باشند. همین تسلیم است که طیب ها را مشخص می کند. بنابراین عبارت من یشا در این آیه خیلی معنی دار و بجاست و نشان می دهد که برداشت بنده درست است.

من هیچوقت نگفتم برادران اهل سنت خبیث هستند. من می گویم هر کس پس از اتمام حجت رسولان خدا را نپذیرد خبیث است. بهتر است موقع بحث کردن از کلماتی مثل کافر و بیمار و فاسد و گمراه برای طرف مقابل استفاده نکنید، چون اینکار فقط ضعف شما را نمایش می دهد. یاری خدا به رسولان و مومنین در دنیا همیشه بصورت پیروزی ظاهری نیست، بعضی اوقات معنوی است و در ضمن سختی ها بدست می آید. آیا خدا به پیامبرانی مثل یحیی که زندانی و شهید شدند، کمک نمی کرد ؟ فرمودید : بنده مطمئنم اگه هم اکنون سیدنا علی زنده شود و به شما بگوید که عقایدتان اشتباه است،شما نخواهید پذیرفت و با او وارد جنگ خواهید شد. بیخود مطمئن هستید. التماس دعا.

13.6.93

http://1000soal.blogfa.com/post/31

 

سلام به برادر سنی

فکر می کنم در این روایات منظور از ناصبی کسی است که عملا بر ضد اهل بیت فعالیت می کند، همانطور که شما هم نقل کرده اید : .... چون او عليه اولياي تو تجاوز کرده، و ولايت دشمنانت را داشت. این شامل همه ی اهل سنت که معمولا به اهل بیت علاقه دارند، نمی شود. خدا در قرآن ما را از دوستی کفار هم نهی نکرده غیر از کفاری که با اسلام مبارزه می کنند. پس دوستی و عدالت نسبت به مسلمان سنی هم حتما مورد تایید خداست. شیعه ای که ولایت دشمنان حق را قبول کند هم وضعش با آن ناصبی ها فرق ندارد. نکته ای که در این روایات متاسفانه فراموش شده مساله ی اتمام حجت است. خدا هیچکس را اعم از مسلمان و کافر مجازات نمی کند مگر بعد از اتمام حجت. در ضمن تقیه در موارد ضروری اصلا بد نیست و در قرآن تایید شده. با دیدن این مطلب شما من به این فکر افتادم که در کشورهای سنی چقدر بر ضد شیعیان با این روش تبلیغات می کنند. پناه بر خدا از شر منافقین.

التماس دعا.  

 

سلام

تا جایی که بنده اطلاع دارم، کلمه ی ناصبی به دو معنا بکار رفته : 1- عموم اهل سنت 2- مخالفان اهل بیت.

روایاتی که شما نوشته اید، تنها با معنی دوم قابل قبول است.

 

سلام بر شما

نخیر هردو یکی نمی شود. بنده تصورم این است که عموم اهل سنت مخالف اهل بیت حساب نمی شوند و قلبا مثل شیعیان به اهل بیت علاقه دارند. اعتقاد داشتن به خلفای راشدین با دشمنی علی فرق دارد. بهرحال بنده تصور خودم را عرض کردم. شاید بعضی از شیعیان با من مخالف باشند. اطلاع دقیق ندارم.

http://1000soal.blogfa.com/post/34

 

سلام دوست عزیز

از اینکه مجددا با شما ملاقات می کنم خیلی خوشحالم. البته بنده چیزی را قیچی نمی کنم ولی برای اختصار فقط مطالب خودم را گذاشته ام. حرف طرف مقابل هم بطور خلاصه گذاشته شده تا حدی که خواننده موضع شما را تشخیص دهد. لینک هم می دهم تا اگر خواستند به خودتان مراجعه کنند. فکر می کنم همین کافی باشد. هر وقت در مورد رسول جوابی نوشتید لطفا به من هم خبر دهید. متشکرم. حتما از مطالب وبلاگ شما استفاده می کنم و نظر می دهم.

 

سلام مجدد

به عقیده ی بنده شاید اصلا لازم نباشد که ما به دلایل نقلی متوسل شویم. کافیست وضعیت روحی شخصی که به نبوت رسیده تصور کنیم. بشری مثل ما که با خدا حرف زده، یا مستقیما یا با واسطه ی ملائکه، دیگر حاضر نیست گناه کند. البته امکان اشتباه، بی اطلاعی ، ترک اولی و امثال این وجود دارد.

نکته ی دیگر این است که همه ی انبیا هم یکسان نبوده اند. لازم نیست آنچه در مورد حضرت محمد می گوییم ، عینا در مورد کوچکترین پیامبر هم تکرار کنیم. شاید انبیای درجه ی سه هم داشته ایم. آنها همه یک تیپ نبوده اند.

تا جایی که می دانم در این مبحث عقاید متفاوتی بین مسلمین و حتی بین شیعیان وجود دارد. بنده با آقای ورجانی در این مورد بحثی داشتم و صد در صد با ایشان هم عقیده نیستم، ولی اگر ناراحت نشوید باید بگویم دلایل شما تا حدی عوامانه است. اینکه به اوباما و مکارم شیرازی اشاره می کنید و در مورد انبیا نتیجه گیری می کنید ، درست نیست. چیزی که در جامعه رواج دارد نمی شود به کار خدا تعمیم داد.

 

سلام

فرمودید : پیامبران از آدم تا خاتم همگی خطاکار بودند.

بنده هم عرض کردم خطاکار با گناهکار فرق دارد. شما این تفاوت را قبول دارید ؟

بطور کلی قضاوت در مورد اعمال هر کس باید براساس اطلاعات دقیق و کامل باشد والا منصفانه نیست. مساله این است که اطلاعات ما در مورد اعمال انبیا خیلی مختصر است، بنابراین در موقع قضاوت بهتر است احتیاط کنیم و خیلی قاطعانه نظر ندهیم. اگر پیغمبری ترک اولی کرده باشد و ما او را گناهکار معرفی کنیم، به نظر شما کار زشتی نیست ؟

سلام عرض می کنم. در مورد اینکه پیغمبر قدری تاخیر کرده حق با شماست. ظاهرا ایشان نگران عکس العمل بعضی از مردم بوده اند. آیه قرآن هم کمی لحن سرزنش آمیز دارد و می گوید زود باش ، چرا کارت را انجام نمی دهی، خدا ترا از شر منافقین حفظ می کند. پس از دریافت این دستور، پیامبر تصمیم می گیرد اقدام کند، چون تاخیر بیشتر جایز نبود.

در مورد غدیر ما قبلا خیلی حرف زده ایم و من خیال ندارم بحث را تکرار کنم. امیدوارم که هردوی ما در مقابل خدا عذر موجهی داشته باشیم.

 

سلام مجدد

اینکه شما خطاهای انبیا را گناه حساب می کنید، می تواند ناشی از همان اطلاعات مختصر باشد که قبلا عرض کردم و اینکه روی نظر خود اصرار می کنید ، می تواند ناشی از کمبود ادب باشد. عمل یونس و خوردن میوه ی ممنوعه در صورتی گناه بوده اند که خدا دستور خلاف آن داده باشد ولی اگر خدا دستوری نداده یا فقط توصیه کرده باشد، دیگر کار آنها گناه نبوده. شما اصولا قبول ندارید که چیزی بنام ترک اولی هم وجود دارد ؟ چطور کارهای من و شما ممکن است ترک اولی باشد ولی کارهای انبیا ممکن نیست ؟! شما اگر شراب بخورید قطعا گناه است، چون می دانید که خدا آنرا حرام کرده. حرف بنده نشانه ی تزلزل نبود، نشانه ی احتیاط بود. اما این حرف شما :

ارزش اهل بیت شما نصف آیه است فقط؟؟

نشانه ی چیه ؟ بی احتیاطی و بی دقتی و بی انصافی. شما می دانید که در قرآن آیات زیادی هست که به روایت اهل سنت در شان علی و فاطمه و ائمه نازل شده، با وجود این چنین حرفی می زنید. لطفا یک بررسی در کتب خودتان بکنید و به بنده بگویید چند آیه در شان 5 تن نازل شده و چند آیه در شان خلفای راشدین ؟ اگر علی هم یک نفر مثل ابوبکر و عمر بود، چرا این همه آیه در مورد او و خانواده اش نازل شد ؟ پارتی بازی بوده ؟؟!!

 

سلام دوست من

نگران نباشید، من داغ نکرده ام.

- همانطور که به من گفته شراب نخور به آدم هم گفته به درخت نزدیک نشو 

این "همانطور" را از کجا آوردید ؟ نخیر، همانطور نبوده. به شما دستور داده، ولی به آدم نصیحت کرده بود.

- من مگویم ترک اولی مسخره کردن اذهان است

خب اشتباه می کنی. ترک اولی یک واقعیت است که بعضی وقتها برای مردم اعم از معصوم و غیر معصوم، اتفاق می افتد.

- چرا خدا نمیاد یک آیه مختص شما شیعیان توضیح بده

جواب دادن دقیق به این سوال مستلزم علم غیب است. آنچه بنده می توانم عرض کنم این است که خدا براساس حکمتی اینطور حرف زده، مثلا برای حفظ قرآن از تحریف و سانسور. البته علل دیگری هم می توان تصور کرد مثلا شاید این مساله به نظم عددی هم مربوط باشد. تعداد کلمات و جملات در قرآن از روی حساب و کتاب خاصی است و این باعث محدودیت هایی می شود. بعلاوه آیاتی هم به ائمه و اولو الامر اختصاص داده که قبلا در موردش زیاد صحبت کردیم.

 

 سلام مجدد

خیلی از آیات قرآن در مورد فضیلت علی و فاطمه و حسنین نازل شده و اهل سنت هم روایات مربوطه را نقل کرده اند مثلا آیات اول سوره انسان. آیه غار به عقیده ی بنده فضیلتی را برای ابوبکر اثبات نمی کند ، ولی به فرض هم که کمی فضیلت باشد چند برابرش در مورد علی هست. بنده بعنوان یک خواننده می گویم حتما علی شخصیت ممتازی بوده که قرآن مرتب از او تجلیل می کند، در حالی که در مورد سایر صحابه حرفی نمی زند. ما اگر ادعا می کنیم بخاطر این است که مدارکش را در کتب اهل سنت هم دیده ایم. اگر فقط روایات شیعیان بود، بنده اصراری نمی کردم.

 

سلام

خدا خودش خودش را محدود کرده که از نظام اسباب و مسببات استفاده کند. بله، موسی را در آغوش فرعون بزرگ کرد و قرآن را هم در آغوش خلفا حفظ کرد البته با استفاده از وسایلی که یکیش می تواند همین شیوه ی نگارش کتاب باشد.

 

سلام عرض می کنم.

- همشون یک سری روایات باطل هستند

به این ترتیب شما تایید کردید که چنین روایاتی وجود دارند. منظور بنده هم همین بود. من نمی توانم در مورد اعتبار روایات قضاوت و بحث کنم.

- مفسران میگن بعضی میگویند در مورد علی هست

قبول دارم که بعضی از اهل سنت اینطور گفته اند و بعضی هم حتما مخالف این تفسیر هستند. ما هم ادعا نمی کنیم که همه ی اهل سنت نظر ما را قبول دارند.

- چرا رفتند از ابوبکر و عمر زن گرفتند؟

پیامبر قصاص قبل از جنایت نمی کند و بعلاوه علم غیب مطلق هم ندارد. علم مطلق مخصوص خداست. پیش از اینکه خیانتی صورت گیرد، رفتار پیامبر با مردم رفتار عادی بوده. دختر می گرفته و دختر می داده. این چیزی را ثابت نمی کند. شما سوالاتی از این قبیل مطرح می کنید مثلا چرا خدا زودتر آیه نازل نکرد . ما نمی توانیم به چنین سوالاتی جواب دقیق بدهیم. از این سوالات در تاریخ انبیا زیاد می شود طرح کرد مثلا چرا خدا از اول به یونس نگفت که بالاخره قومش ایمان می آورند تا او خسته و ناامید نشود ؟ اگر بگویید برای مصلحت و حکمتی بوده، همین جواب را در مورد حضرت محمد و علی هم می شود تکرار کرد.

به نظر بنده فامیل دور اطلاعات کامل و جالبی را مطرح کرد، اگرچه بعضی اوقات زیاده روی کرد. در مورد اهل بیت، همانطور که گفته شد یک معنی عمومی هست که شامل همسران و بیشتر شامل فرزندان مرد می شود و یک معنی خاص قرآنی که فقط شامل معصومین می شود. در اکثر آیات همان معنی عمومی بکار رفته. بنابربعضی روایات، در آیه ی تطهیر بیت یک خانه ی مادی نیست، بلکه اشاره به ولایت است و اهل این خانه معصومین هستند.

 

سلام مجدد

چرا باز داغ کردید ؟

وقتی مفسران محترم سنی می گویند بعضی از افراد چنین گفته اند ، منظور بعضی از راویان است نه شیعیان. بعضی از راویان شما این روایات را نقل کرده اند. البته شما اگر به آنها شک دارید می توانید روایاتشان را قبول نکنید. ولی تا جایی که می دانم روایات کتب معتبری مثل صحیح مسلم و بخاری و مسند احمد حنبل را سنی ها قبول می کنند.

در مورد یونس بنده عرض کردم بعنوان مثال می شود پرسید چرا خدا نتیجه ی نهایی را از قبل به یونس نگفت ؟

این مثل سوال هایی است که شما طرح می کنید و البته جواب قطعی هم ندارد چون ما علم غیب نداریم وهمانطور که شما هم اشاره کردید حتما حکمت هایی در کار است که ما نمی دانیم. پس چنین سوال هایی غلط است.

"خدا قصد گمراهی ما را داشته است"-

این یک نتیجه گیری غیر منطقی است که هیچ سنی و شیعه ای آنرا نمی پذیرد. لحن حرف زدن شما در مورد پیامبر اصلا خوب نیست. شما باید بدانید که اگرچه جمعیت زیاد عامل مهمی بوده، ولی عوامل دیگری هم مطرح بوده که باعث شده پیامبر تاخیر کند.

من نگفتم منظور از اهل بیت چیز دیگری است، گفتم اهل بیت می تواند دو معنی عام و خاص داشته باشد. این اصلا مسخره نیست. شما اگر معنی عمومی اهل بیت را هم در نظر بگیرید، فرزندان پیامبر و نوه هایش و علی که حکم فرزند خوانده وی را داشته بیشتر شایسته ی این عنوان هستند تا همسران که فقط ارتباط سببی دارند.

اصرار شما در مخالفت بی دلیل با ترک اولی نشانه ی تعصب زیاد است. ای کاش همین قدر که تعصب دارید تقوا هم داشتید. موفق باشید و التماس دعای مخصوص.

 

سلام عرض می کنم و بخاطر اینکه برایم این همه وقت گذاشتید تشکر می کنم. خدا خیرتان بدهد.

متاسفانه بحث های بنده و شما بی نتیجه بوده، ولی با وجود این برای اینکه تصور نکنید حرفتان خیلی قوی بوده ناچارم جواب عرض کنم.

- شما برای پیچاندن ما تقصیر را به گردن خدا می اندازید.

ظاهرا شما عرایض بنده را نگرفته اید. بنده هیچ تقصیری به خدا نسبت ندادم. گفتم ظاهرا پیامبر بدلایلی تاخیر کرده. اگر به فرض تقصیری باشد از طرف پیامبر بوده نه خدا.

- شما میگید علتش را باید از خدا بپرسید.

من گفتم ما علم غیب نداریم که علت همه ی کارهای خدا را بدانیم.

- هیچ دلیل روایی هم ندارد.

والله یعصمک من الناس. این روایت نیست، بلکه آیه است و نشاندهنده ی نگرانی پیامبر است که می تواند علت همان تاخیر باشد.

- نکته دوم ترس است که خودش چندین مقاله ردیه برای شما در پی دارد.

چطور است که شما به انبیا نسبت گناه می دهید، ولی نسبت ترس را رد می کنید ؟ گناه بدتر است یا ترس ؟ چه اشکالی دارد که پیامبر بخاطر نگرانی از عواقب یک کار، قدری تاخیر کند ؟ مگر حضرت موسی به خدا نگفت : من در مصر یک نفر را کشته ام و اگر به آنجا بروم مرا می کشند و رسالتم شکست می خورد ؟ آیا این ترس یا نگرانی ایشان از شکست رسالت نبود ؟ چه اشکالی دارد اگر حضرت محمد هم چنین نگرانی داشته باشد ؟

- نکته حائز اهمیتی که سخن شما را رد میکند این است که در آیه مورد بحث خدا میگوید از کافران نترس.

آیه می گوید خدا ترا از مردم حفظ می کند که احتمالا مردم حاضر در محل بوده یعنی مسلمین. بی دقت قرآن می خوانید.

- چرا خدا توبیخ را در همان عرفه انجام نداد؟

این از همان سوالات غلط است که قبلا عرض کردم. ما حداکثر می توانیم علت کارهایی که خدا انجام داده تشخیص بدهیم، ولی علت کارهایی که خدا انجام نداده از کجا بدانیم ؟ هزار کار می شود تصور کرد که خدا انجام نداده. شما می توانید هزار علت برایش پیدا کنید ؟ همانطور که در مورد یونس گفتید، حتما حکمتی داشته.

- خدا به یونس وظیفه هدایت داد و آیه را هم به شما نشان دادم.

بله، ولی سوال من این بود که چرا نتیجه را از اول به یونس نگفت. البته این از همان سوالات غلط است و من خواستم شما متوجه شوید که ما جواب قاطعی برای این قبیل سوالات نداریم. هر چه هم بگوییم فقط حدس است و ارزش چندانی ندارد.

- در همان ابتدا با توجه به شناخت پیامبر هم میتوانست همان آیه را بگوید.

بله، در همان ابتدا با توجه به شناخت یونس هم می توانست بی صبری او را تشخیص دهد و چاره کند. چرا نکرد ؟

- شما میگویید خدا به پیامبر دستور داد اما پیامبر اجرا نکرد این یعنی پیامبر اشتباه و خطا کرد یعنی این جواب شما عصمت را از بین میبرد.

نخیر. اشتباه عصمت را از بین نمی برد، مخصوصا که این تاخیر پیامبر بی دلیل هم نبوده و ناشی از احتیاط پیامبر بوده. عصمت یعنی اینکه پیامبر گناه نمی کند و در محدوده ی رسالت اشتباه هم نمی کند. این تاخیر اگر اشتباه حساب شود در محدوده ی رسالت نبوده، بلکه فقط مربوط به تشخیص زمان مناسب بوده. اگر بجای علی، پیامبر دست کس دیگری را بگیرد و بگوید این مولی است، آنوقت اشتباه در امر رسالت است.

- نقض عصمت یعنی پوچی تئوری امامت.

این را قبول دارم.

- فکر نمیکنید شما که موضوع چرندی مانند ترک اولی را قبول دارید متعصب هستید؟

در صورتی حرف شما درست است که بتوانید ثابت کنید ترک اولی چرند است. ترک اولی مرتب در زندگی بنده و شما اتفاق می افتد، چرا فکر می کنید در زندگی انبیا و معصومین نمی تواند باشد ؟ این نظر شما کاملا بی دلیل است و تنها علتش تعصب است.

- گفتم اگر ترک اولی را بپذیریم بنده هم معصوم خواهم بود.

شما و هر کس دیگری می توانید ادعای معصومیت بکنید، ولی اثباتش چیز دیگری است. تا اثبات نکنید کسی باور نمی کند. برعکس ، چون خدا در قرآن شراب خوردن را نهی کرده، اگر شراب بخورید مشخص است که معصوم نیستید و ربطی هم به ترک اولی ندارد.

- اهل بیت به همان ارتباط سببی بیشتر میگویند.

فکر نمی کنم اینطور باشد. ارتباط نسبی (فرزند و نوه) مهمتر است. بعلاوه فامیل دور با یک مثال قرآنی به شما نشان داد که اهل بیت می تواند در یک معنی خاص بکار رود ، ولی متاسفانه شما حرفش را نفهمیدید. خدا به نوح می گوید که پسرش از اهل او نیست. مگر می شود شک کرد که پسر نوح جزو اهل بیت اوست ؟ آیا خدا اشتباه کرده ؟ خیر، خدا اهل را در یک معنی خاص بکار برده بر مبنای لیاقت و عملکرد اشخاص که شامل پسر نوح نمی شود. همین کار را برای حضرت محمد هم کرده در آیه تطهیر. اهل بیت اینجا در معنی خاص بر مبنای لیاقت و عملکرد افراد بکار رفته که شامل همسران نمی شود (اگرچه در معنی عام آنها حتما اهل بیت هستند). فکر کنید که چرا پسر نوح جزو اهل بیت نیست ؟ به همان دلیل امهات المومنین هم جزو اهل بیت نیستند، یعنی به علت عملکرد. موفق باشید.

 

سلام. بازم که داغ کردی جانم !!!

سعی می کنم عرایضم را تا جایی که ممکن است خلاصه کنم چون شما بهرحال قبول نمی کنید.

- ما وقت میگذاریم اما شما نمیفهمی چه فایده دارد؟

خدا اجر شما را که وقت می گذارید می دهد . بنده هم متشکرم.

- دارم واضح توضیح میدم که خدا یونس رو بهش گفت صبر کن.

بله، گفت صبر کن و بما هم گفت مثل یونس نباشید. ولی سوال من این بود که چرا " نتیجه ی نهایی را از قبل به یونس " نگفت . صبر کن که نتیجه ی نهایی نیست. نتیجه ی نهایی یعنی اینکه آقا یونس قوم تو بالاخره ایمان می آورند، نگران نباش ناامید نشو. این را خدا به یونس نگفت. چرا ؟

- بفرما چیکار باید میکرد؟

من برای خدا تعیین تکلیف نمی کنم. اصلا تمام این حرف ها برای این بود که به شما بگم برای خدا تعیین تکلیف نکن. چون شما اول چنین سوالاتی مطرح کردید که مثلا چرا خدا فلان آیه را زودتر نازل نکرد. من هم گفتم که ما نمی توانیم به چنین سوالاتی جواب دهیم ، چون به علم غیب مربوط می شود. حتما حکمتی داشته ولی ما که نمی توانیم تمام حکمت ها را حدس بزنیم. پس پرسیدن این قبیل سوالات غلط است. امیدوارم این دفعه عرض بنده را متوجه شوید.

- این یعنی عدم اعتماد به خدا.

نخیر، این عدم اعتماد به خدا نیست. قضاوت عجولانه و غیر منصفانه می کنید. خدا به پیامبر دستور می دهد و پیامبر در مورد شیوه ی اجرای آن فکر می کند، حتی با مردم عادی مشورت می کند و سپس با توکل برخدا تصمیمش را اجرا می کند. نگرانی داشتن حضرت محمد و حضرت موسی از عواقب احتمالی بعضی اعمال، اصلا گناه نیست و با اعتماد به خدا هم مغایرتی ندارد. احتیاط شرط عقل است. انبیا هم حتما احتیاط می کردند.

- چه احتیاطی جانم؟ مگه پیامبر قبول نداشته خدا قادر مطلق و علیم است؟؟

سوالات بچه گانه می پرسید. پیغمبر می دانست خدا قادر مطلق است، باوجود این سلاح برمی داشت، سرباز با خود می برد، غذا و آب برمی داشت. خودش هم گفته : باتوکل زانوی اشتر ببند.

- نه اتفاقا این مورد در محدوده رسالت بوده ناسلامتی شما میگین پیامبر فرستاده شده تا علی را جانشین کند.

نظر شما هم محترم است. شما اینطور فکر کنید. من می گویم این قبیل اشتباهات جزو رسالت نیست.

- به این سخن شما فقط باید بخندم چون پوچی ترک اولی را با مثال های متعدد ثابت کردم.

شما خیال می کنید که ثابت کرده اید. ترک اولی یک واقعیت عادی است که بارها در زندگی خود بنده (و حتما در زندگی خود شما) اتفاق افتاده. در زندگی پیامبران و ائمه هم به احتمال زیاد بارها اتفاق افتاده.

- میگید چون خدا گفته شراب نخور و تو خوردی.

دقیقترش این است که چون خدا دستور داده شراب نخور.

- خدا به حضرت آدم گفت به درخت نزدیک نشو.

بله، ولی به نظر بنده این دستور نبوده، توصیه بوده. بنابراین مورد شما با مورد آدم (ع) فرق اساسی داشته، ولی شما از این فرق غافل هستید و نتیجه گیری بیخود می کنید.

- از این رد کردن بهتر کجا دیدی؟

این رد کردن بدرد خودت می خورد.

- زن تا زمانیکه در عده مرد است اهل بیت است.

بله، در معنای عمومی همینطور است که می گویید.

- زنان پیامبر تا ابد در خانه پیامبر بودند حتی بعد از مرگ.

در معنای عمومی اهل بیت، درست است.

- شما یک زن پیامبر(عایشه) را به دلیل جنگ با علی متوانید رد کنید اما پیامبر 11 زن داشتند.

باقی همسران پیامبر هم معصوم نبودند و خودشان هم چنین ادعایی نداشتند. لذا اهل بیت به معنی خاص (برمبنای عملکرد) نبودند. در مورد احترام و خدمات امهات المومنین بنده هیچ بحثی ندارم. موفق باشید و التماس دعای مخصوص.

30.7.93

http://na-koja-abad.blogfa.com/post/2