بحث با برادران سنی - 7

من میگم معجزه شده و دلایل رو هم از سخن خود پیامبر مبنی بر خاص بودن این عمل بیان کردم
و این مورد رو هم گفتم مهم تر از صحت تواتر هست که این داستان تواتر ندارد و نمیتواند اصلی قوی که در قرآن ذکر شده
یعنی:"مردگان نمیتوانند بشنوند" را نقض کند

ما از درخت کمک نمیخواهیم یا مانند شما به جان ضریح نمی افتیم تا خیس آب شود از شدت بوس!! به نظر من کمک خواستن از مرده دیوانگیست !!!(البته با عرض پوزش)

گفتم"باید وجه شبه در مشبه‌به اقوی از مشبه باشد" پس در مشبه که مردگان هستند وجه شبه که نشنیدن است قوی تر از کافران است پس اگر کافران اندکی گوششان را فرا دهند و مقداری را بشنوند مردگان هیچ نمیشنوند

وقتی شما سلام میفرستی قاعدتا جوابی نمیشنوی پس یعنی پیامبر نشنیده تا احساس واجب بودن بکنه و جواب شما رو بده

شما مرده را با خدا قیاس کرده اید انسانی که میشنود همزمان صدای یک آمریکایی و یک ایرانی را نمیشنود اما مرده شما همان خداست

در آیه بعدی هم خدا میگوید شهدا زندگانی هستند که نزد پروردگار روزی میخورند نه اینکه زنده باشند و بشنوند گرفتی عزیزم؟؟

داستان عزیر پیامبر را که به خاطر دارید؟ آیه 259 بقره خدا او را میمیراند"فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ " بعد بنده خدا بعد 100 سال برانگیخته میشه و هیچ چیزی به خاطر نداشت!!! اگر روح بعد مرگ میشنود چرا این بنده خدا هیچ چیز ندیده بود و نه شنیده بود؟

زمانیکه انبیا در روز قیامت محشور میشوند و از آنها در مورد اعمال امت شان سوال میشود اظهار بی اطلاعی میکنند میگویند:"تو عالم غیبی و ما نمیدانیم" يَوْمَ يَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ فَيَقُولُ ما ذا أُجِبْتُمْ قالُوا لا عِلْمَ لَنا إِنَّکَ أَنْتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ  آیه 109 مائده
چه جالب انبیا از احوال امت خویش بی اطلاعند اما ما انتظار داریم مردگان بشنوند

عزیر حتی پوسیده شدن الاغ خویش که در کنار او به مرور زمان رخ داده هم ندیده است و از دیدن استخوانهای پوسیده تعجب میکند!!! با این تفاسیر آیا میتوان گفت فردی که میمیرد از احوال ما با خبر است؟ عزیر نه میدیده و نه میشنیده
قاعدتا روزی خوردن در پیش الله را نیز نه دیده و نه شنیده تا برای شما بازگو کند

یعنی شما میخای بگی مرگ عزیر فرق داشته!! همون چیزی که خودم پیش بینی کرده بودم
برزخ یعنی جدایی! هیچ ارتباطی با این دنیا ندارد

اگر شما بخواهید مرگ عزیر را با حقیقی یکی ندانید در حقیقت خدا را مسخره کننده عزیر معرفی کرده اید
پس باید بپذیریم مرگ عزیر عین مرگ حقیقی بوده است اما هیچ درک و شنیدنی از این دنیا نداشته است

آیه بوضوح میگوید پیامبران از اعمال امت خویش بیخبر بودند و شما میگویی باخبر بودند اما واسه احترام چیزی نمیگفتند!!!

عیسی تا زمانیکه بین مردم بود شاهد آنان بود اما بعدش خدا شاهد است افتاد شیر کوچولو؟؟؟

بنظرم در مورد عزیر شما هیچ جوابی ندارید

چطور عزیر از اطرافش ناآگاه بود وشما انتظار دارید از شما باخبر باشد؟

 

سلام عرض می کنم . اشکال استدلال های شما این است که خیلی سطحی و ساده اندیشانه است : یا می بینند یا نمی بینند، یا می شنوند یا نمی شنوند، یا سیاه یا سفید. احتمالا واقعیت اینطور مطلق و ساده نیست. بعضی چیزها را می بینند، بعضی چیزها را نمی بینند، تا حدی می شنوند تا حدی نمی شنوند، بعضی مرده ها می بینند و می شنوند و بعضی ها نمی توانند، بین سیاه و سفید چندین خاکستری هست. وقتی قرآن می گوید پیغمبر شاهد بر امت است معنیش این نیست که همه ی جزئیات را می بیند. فقط خدا همه چیز را می بیند. همه ی مرده ها شرایط یکسانی ندارند و همه ی توسل ها اثر نمی کنند. توسل و شفاعت شرایطی دارد که نصیب هر کسی نمی شود. در شرایط خاصی به اذن خدا پیامبر یا امام می بینند و می شنوند و شفاعت می کنند.  

 

سلام مجدد

این بحث ها را بطور کامل خواندم. بیشترین تاکید شما روی داستان عزیر بود که خیال می کنید نظر شما را ثابت می کند. آقای ستاری با این جواب ها بخوبی نظر شما را رد کرد :

اولا" : بازگشت به دنیا قبل از قیامت امری محال است چون این خلاف سنت الهی است بنابراین طبیعی ست که من بگویم خداوند عزیر(ع) را وارد برزخ نکرده است یا اگر کرده است آنچه را در برزخ دیده است از یاد او برده است.

ثانیا" : طبق این آیه مردگان حرف می زنند و با خداوند گفتگو می کنند و از او می خواهند که ما را به دنیا بازگردان.

انصافا لازم است بازهم به اشتباه خود اعتراف کنید. اگر قصد شما فهمیدن حقیقت بود، همین جواب بالا کافی بود، ولی متاسفانه قصد شما فقط ادامه ی مبارزه است. در این مورد هم با آقای ستاری موافقم :

ادامه حرفتون رو بخونید : « ما میگوییم عزیر در برزخ نه روزی عند ربهم را دیده و نه چیزی شنیده بلکه اینها نعماتی بوده که برایش بوده است و او هیچ درکی نداشته است » باور کن این حرفت بدجور افتضاحه.

یک نکته هم می خواهم به توضیحات ایشان اضافه کنم. مرگ عزیر مرگ واقعی بوده ولی مرگ معمولی نبوده. خدا بخاطر اهداف آموزشی تصمیم گرفته جان او را موقتا بگیرد، با وجود اینکه اجلش نرسیده بود. بنابراین تعمیم دادن ویژگی های مرگ عزیر به سایر اموات و مرگ های معمولی درست نیست و موجب گمراهی می شود همینطور که شما گمراه شده اید.

 

سلام مجدد

- خاکستری ، خاکستری است و خاکستری آبی وجود ندارد

بله، ولی قبول کردید که چند جور خاکستری تیره و روشن داریم ؟ به همین ترتیب در مورد مردگان هم ممکن است چند حالت مختلف وجود داشته باشد. سعی نکنید همه چیز را خیلی ساده جلوه دهید و به بهانه ی یک آیه فورا قانون صادر کنید. وضعیت آدم ها در برزخ و آخرت به مقام معنوی آنها بستگی دارد، لذا آدم های مختلف شرایط مختلفی در برزخ دارند.  

- آیه خطاب به مردم زمان پیامبر است و میگوید شاهد اعمالی است که میبیند. مثل ما !

اگر ناراحت نمی شوید باید بگویم که برداشت شما از این آیه خیلی مسخره است. دیدن اتاق خواب زن و بچه ی مردم چه ربطی به این آیه دارد ؟ کی گفته پیامبر اتاق خواب مردم را می بیند ؟ پیامبر به اذن خدا آنچه که خدا لازم بداند می بیند. هیچ فایده و لزومی ندارد که تمام جزئیات این عالم را ببیند. تا جایی که می دانم شاهد 2 معنی دارد : 1- بیننده 2- گواهی کننده ی آنچه می داند (قبلا دیده). به نظر من آیه می گوید شما شاهد هستید یعنی شما به مردم دیگر راه حق را معرفی می کنید و در مورد حقانیت پیامبر و قرآن گواهی می دهید.

- لطفا به شیعیان هم حالی کنید که فکر میکنند امام حسین لحظه لحظه زندگی آنان را میبیند و لحظه لحظه صدای چندین نفر ا میشنود

شیعیان عاقل چنین تصوری ندارند و تا جایی که می دانم کتب شیعه هم چنین ادعایی را مطرح نکرده اند. اگر خدا صلاح بداند صدای ما به معصومین می رسد و این به کمیت و زمان بستگی ندارد. ارواح غیرمادی هستند و زمان ندارند.

- جهل آنجاست که ادامه آیه 100 مومنون را ندیدی که میگوید وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ

"قال رب ارجعون لعلي أعمل صالحا فيما تركت" دلالت می کند که آنها این عالم را ترک کرده اند وازآن خارج شده اند که درخواست بازگشت می کنند.

- حتما مردگانی هم که عیسی زنده میکرد در برزخ نبودند!!!

در مورد آن مردگان ما اطلاعات دقیق نداریم و نمی دانیم چه چیزی بخاطر داشته اند. بهرحال برگشت آنها مثل برگشت عزیر یک استثنا بوده و با روال عادی فرق داشته اند.

- وقتی مرگ فردی فرا میرسد میگوید خدایا مهلت بده و مرا بازگردان

کسی که هنوز در این دنیا است نمی گوید مرا برگردانید، می گوید مرا نبرید.

- در پس ایشان برزخی است تا روز قیامت

یعنی آنها از این به بعد در برزخ خواهند ماند تا قیامت.

- این مزایا که آیات فوق اشاره میکند مزایای شهید است نه مرده! (آيات 169 و170 و171 آل عمران)

مگر قبول ندارید که شهدا گروهی از مردگان هستند ؟! ما هم هیچوقت نگفتیم همه ی مرده ها از این مزایا برخوردارند. گفتیم به لیاقت هر فرد بستگی دارد. البته لیاقت انبیا و ائمه از شهدا هم بیشتر است و امکانات آنها در برزخ هم بیشتر است.

 

سلام عرض می کنم.

اگر خدا صلاح بداند بازی با الفاظ نیست. وقتی می گویم اگر خدا صلاح بداند، منظورم این است که مطلبی وجود دارد که من جزئیاتش را نمی دانم لذا سربسته می گویم اگر خدا صلاح بداند. بهتر است که ما قبول کنیم همه چیز را نمی دانیم و لازم نیست برای هر چیزی قانون قطعی صادر کنیم. بهتر است با احتیاط در حد عقل و معلومات خودمان نظر دهیم.

- اما در مورد آیه 100 مومنون ما ادامه را آوردیم که بوضوح میگوید هنوز به برزخ وارد نشدند اما شما چرا جواب نمیدهی؟

من جواب دادم، ولی شما نمی گیرید. جواب من این بود :

 "قال رب ارجعون لعلي أعمل صالحا فيما تركت" دلالت می کند که آنها این عالم را ترک کرده اند وازآن خارج شده اند که درخواست بازگشت می کنند.

کسی که می گوید مرا برگردانید به آنجا که ترک کردم تا عمل صالح انجام دهم، حتما دنیا را ترک کرده و در برزخ است که نمی تواند عمل صالح انجام دهد. در برزخ عمل صالح مقدور نیست. البته اگر نخواهید قبول کنید، نمی شود مجبورتان کرد. ولی هر خواننده ی منصفی که کلمات ارجعون و ترکت را ببیند، می فهمد که این شخص دیگر از دنیا رفته است. جمله ی " در پس ایشان برزخی است تا روز قیامت" دلالت نمی کند به اینکه او در دنیاست. در برزخ است و بعد از این هم در برزخ می ماند تا روز قیامت.

- آیا در خواست بازگشت یعنی خروج از دنیا ؟ نخیر جانم.

این هم از آن کلمات قصار و گهربار شما بود که باید با آب طلا نوشت و به دیوار زد.

- حتما مردگانی هم که عیسی زنده میکرد در برزخ نبودند!!!

دوست عزیز ، این جمله حرف شما بود نه من. اگر خنده دار است، مثل باقی حرف های شماست. گویا حق با دوستان بود که گفتند شما چند نفر هستید و نوشته های همدیگر را نمی خوانید.

- اتفاقا ما که در این دنیاییم میگوییم خدایا مرا برگردان تا نمازی که در فلان وقت ترک کرده ام انجام دهم.

من نمی دانم شما چه جوری دعا می کنید، ولی من نمی گویم مرا به دنیا برگردان.

دعای فرعون موقع غرق شدن هیچ ربطی به این بحث ندارد، ولی آیه ی دیگری هست که می گوید جهنم هر صبح و شام به فرعونیان عرضه می شود. اگر مرده ها هیچ درک نمی کنند، عرضه شدن جهنم چه معنایی دارد ؟ آیات متعدد قرآن ، حرف زدن ، شاد شدن ، بشارت دادن ، روزی خوردن، غمگین شدن یا ترسیدن را به مردگان نسبت داده اند. باز شما ادعا می کنید مرده هیچ درکی ندارد ؟! سوالی دارم. این عقیده ی همه علمای سنی است یا اینکه نظر شخصی شماست ؟

- مقامهایی که قرآن میگوید مال شهید است پس مال مرده نیست.

آقاجان، شهدا هم جزو مرده ها هستند. وقتی شما می گویید شهید چنین مقامی دارد، یعنی بطور کلی مرده می تواند این مقام یا حتی بالاتر از آن (برای انبیا و ائمه) را داشته باشد. البته مرده های کافر این مقامات را ندارند. ما هم نگفتیم همه ی مرده ها شرایط یکسانی دارند. یکی کافر است و فشار قبر را تحمل می کند و یکی مثل جعفرطیار در حال پرواز است. پس قبول کنید که وضعیت مرده های مختلف با هم فرق دارد و بعضی از آنها طبق قوانینی که خدا می داند ممکن است پیام ما را بشنوند و جواب دهند.

- ما میگیم پیامبر در حد ما میدیده حالا احتمال اینکه خدا بخاد چیزهایی رو هم برای معجزه به اون نشون بده هست.

این تقریبا همان نظر من است. لازمه اش این است که بپذیرید مرده درک و شعور دارد. بعلاوه این نشان دادن اختصاص به پیامبر(ص) ندارد ، افراد دیگری هم ممکن است لیاقتش را داشته باشند مثل انبیا و ائمه و شهدا. حالا می خواهید اسمش را معجزه بگذارید یا علم غیب یا هر چیز دیگر.

 - آن دنیا شهادت میدهد که من دیدم ابوبکر تو خونش فلان کارو میکرد.

عرض کردم که قرار نیست انبیا و ائمه توی خانه ی مردم و کارهای خصوصی را ببینند، بلکه فقط آنچه خدا بخواهد می بینند. اگر از اجابت گفته های خود بی خبرند، بخاطر این است که علم آنها محدود است. در عین حال با شاهد بودن آنها (در حدی که خدا اطلاعات می دهد) مغایرتی ندارد. قبلا عرض کردم، بین سیاه و سفید چند خاکستری هست. بین دانستن مطلق و ندانستن مطلق، چند حالت اطلاع داشتن می تواند باشد.

 

سلام به آقا اسلام

شما فرمودید :

ببین برادر شما بگو کجای آیه میگوید مرا به دنیا بازگردان ؟ واقعا شماها تخیلی هستید ...... توجه کن پروفسور  ما به خدا میگوییم خدایا مرا بازگردان تا عملی که ترک کرده ام انجام دهم من نمیگم به دنیا برگردان.

من نظرم را در مورد این آیه قبلا توضیح داده ام و تکرار نمی کنم. یک جستجو کردم و این تفسیرها را پیدا کردم.

تفسیر مجمع البيان

تا آنگاه كه مرگ يكى از آنان فرا رسد؛ مى‏گويد: پروردگارا! مرا [به دنيا ]بازگردانيد،

http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=18395<r=10<r2=0&AyeID=2876

تفسیر طبری

( رَبِّ ارْجِعُونِ ) 

إلى الدنيا فردّوني إليها

http://quran.ksu.edu.sa/tafseer/tabary/sura23-aya99.html

فخررازى، برزخ را به معناى حاجز و حائلى مى‏داند كه نمى‏گذارد ايشان تا روز قيامت به دنيا برگردد. بنابراين از نظر ايشان، اين آيه شريفه مى‏خواهد عدم برگشت به دنيا را تأكيد كند و به كلى مأيوسشان نمايد.

http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=44951

لطفا بگویید علمای سنی این آیه را چطور تفسیر می کنند و نظرشان در مورد درک و شعور مرده ها چیست ؟ خیلی ممنون.

 

با عرض سلام و تشکر از ندای الرحیل که اطلاعات کامل و جالبی ارائه کرد. معلوم شد که علمای سنی هم نظر شما را تایید نمی کنند.

عزیزان من،

توصیه می کنم چند سالی وبلاگ نوشتن را تعطیل کنید و دسته جمعی بروید دنبال مطالعه و تفکر. آیه نازل نشده که حتما حرف بزنید. امام اول ما در حدیث زیبایی می فرماید :

هرکس حرف زدنش زیاد شود، خطاهایش زیاد می شود.

هرکس خطایش زیاد شود، شرم و حیائش کم می شود.

هرکس شرمش کم شود، گناهش زیاد می شود

و هر کس گناهش زیاد شود ، به جهنم می رود.

التماس دعای مخصوص.

 

سلام عرض می کنم.

از 3 آدرسی که من نوشتم یکی به زبان عربی بود و شاید من حرفش را درست نفهمیده ام که از این بابت از همه ی خوانندگان عذرخواهی می کنم. البته بنده دروغ نگفتم، چون آنجا هم نوشته منظور از بازگشت، برگشتن به دنیا است. شما می گفتید بازگشت به دنیا نیست و من 3 تفسیر پیدا کردم که نوشته بازگشت به دنیاست.

حالا شما می گویید حرف مفسران سنی هم برایتان مهم نیست. تایید گرفتن از شما هم برای ما مهم نیست. ما فقط خواستیم به شما تذکری بدهیم که در قضاوت اشتباه نکنید.

فرمودید : آقا جان کلمه"ترک" متعلق به عمل است نه ترک دنیا . بنده خدا میگوید من عملم را ترک کردم.

اگر اینطور هم باشد، باز ترک عمل زمانی تحقق می یابد که شخص از دنیا رفته ودستش از دنیا کوتاه است. کسی که هنوز در دنیاست، دنیا و مافیها را ترک نکرده و نمی گوید مرا برگردانید. زبان حال او این است که مرا نبرید، بمن فرصت دهید.

برخلاف تصور شما جمله ی "پیش روی آنها برزخ است" دلالت نمی کند به اینکه آنها در دنیا هستند. برداشت شما سلیقه ای است. مثل کسی که در وسط جنگل است و از او می پرسند در مقابلت چه می بینی ؟ او می گوید فقط جنگل. معنایش این نیست که او بیرون جنگل ایستاده. قرآن می گوید اینها از این به بعد فقط با برزخ سروکار دارند، چون توی برزخ هستند. اگر در این دنیا بودند، باید می گفت کمی از دنیا را دارند و سپس برزخ و آخرت.

- ما میگیم خدایا منو ارجاع بده تا عملی رو که ترک کرده ام انجام دهم مهلت دادن کافی نیست باید به همان مکان عمل برگردد تا بتواند عملش را درست انجام بدهداحتمالا پیرمردها را دیده اید که میگویند اگر به جوانی بازگردم.

کم کم حرف های شما حالت علمی-تخیلی پیدا می کند. برای جبران گناه باید خدا مارا به صحنه ی جنایت ببرد ؟؟!!

بنده حرف آقای ستاری را تایید کردم که عزیر یا به برزخ نرفته یا هر چه دیده فراموش کرده. منظور من این نیست که به یک عالم دیگر غیر از برزخ رفته، بلکه منظورم این بود که شاید مراحلی که مرده ها در برزخ طی می کنند مثل سوال و جواب و غیره را طی نکرده. در مورد کسانی که با اعجاز انبیا زنده شدند عرض کردم که اطلاعات دقیقی نداریم که به آن استناد کنیم. در قرآن احوال آنها ذکر نشده. در روایات تا جایی که من بخاطر دارم آمده که آنها تا حدی برزخ را به یاد داشتند. در این صورت ادعای شما که می گویید مرده درکی ندارد باطل می شود. اگر هم فرض کنیم آنها چیزی از برزخ به یاد نداشتند، احتمالا علتش این است که آنها در شرایطی استثنایی بوده اند. قاعده ی اصلی این است که کسی از برزخ بر نمی گردد.

- پس لازمه اشاره کنم اگر پیامبر شاهد اعمال ما در این دنیا میبودند از همه چیز باخبر بودند پس پیامبر از ما بیخبرند.

بازهم همان طرز فکر سیاه و سفید. واقعیت به این سادگی نیست.

- به هر کسی بگویی میفهمد:"مرده مقامی که شهید دارد را ندارد"

مگر ما گفتیم همه ی مرده ها یک مقام دارند ؟ مگر ما گفتیم همه ی مرده ها در یک وضعیت هستند ؟ من برایتان توضیح دادم که شرایط مرده ها بسته به مقام معنوی آنها متفاوت است.

- وقتی گفتم مختص شهید است در اصل تمام سخنان شما رو نقض کردم

کجای آیه گفته فقط شهید چنین مقامی دارد ؟ آیا افرادی که شهید نیستند ولی عبادتشان به اندازه ی شهید است یا پیامبران که برتر از شهید هستند ، امکانات شهید را در برزخ ندارند؟ از کجای آیه این فهمیده می شود ؟ به نظر بنده از این آیه فهمیده می شود که شهید و افراد هم مرتبه با شهید یا بالاتر از شهید ممکن است ببینند و بشنوند. اما کافری که دچار عذاب قبر است البته که صدای ما را نمی شنود.

- حتی نماز قضا نیز ارزش نماز اصلی را ندارد برای همین است که فرد میگوید مرا بازگردان تا کار نیکو کنم

تا بحال خدا چند نفر را به زمان جوانی برگردانده تا نماز قضایشان را بخوانند ؟ کدام دیوانه ای موقع مرگش به خدا گفته مرا به فلان زمان و مکان ببر، کاری دارم ؟؟!!

- نگویید درکش نمیکینم زیرا بشارتی که درک نشود هم بیخود است

آفرین ، بالاخره دسته جمعی یک حرف حساب زدید. حتما قبول می کنید که کسی که بشارت می دهد هم باید درک داشته باشد و بفهمد که بشارت می دهد. کسی که در برزخ شاد می شود و روزی می خورد باید درک داشته باشد. از طرفی کافری که مثل فرعونیان هر روز جهنم به او عرضه می شود هم باید درک داشته باشد تا بفهمد جهنم چیست. چرا این آیه را زیرسبیلی رد کردید ؟ معلوم می شود درک داشتن در برزخ ویژه ی شهید نیست، شامل فرعون هم می شود.

اگر وقت شما را گرفتم عذر می خواهم. می دانم که شما حاضر نیستید حرف طرف مقابل را تایید کنید. ولی یادتان باشد وقتی اجل رسید نمی توانید بگویید مرا به زمان وبلاگ نویسی ببر می خواهم یک چیزی را تایید کنم. خدا همه ی ما را هدایت کند.

 

سلام عرض می کنم.

- آن تفاسیر بیان میکند محل گفته شدن آن جملات در دنیا هستند

نه ، قبول ندارم. آن تفاسیری که من پیدا کردم گفته اند که منظوراز بازگشت، برگشتن به دنیاست و عقل معمولی هر انسانی حکم می کند کسی برمی گردد که قبلا رفته است. فقط یکی از این 3 تفسیر به قبل از مرگ هم اشاره ای داشت. شما اگر راست می گویید یکی دو تفسیر سنی بیاورید که حرف شما را تایید کرده باشد. من که قبلا از شما خواهش کرده بودم که نظر علمای سنی را بیان کنید، چرا مدرکی ارائه نکردید ؟ نظر شخصی شما اهمیت چندانی ندارد، مگر اینکه نظر بخشی از علمای سنی مثل شما باشد.

- آقای محترم! شما وقتی به فلان بنده خدا کمک نمیکنی و بعد سالها یادت می آید آیا نمیگویی آن عمل را ترک کردم؟؟؟ عجب انسان بی منطقی هستید !

چرا، بعضی اوقات کلمه ی ترک به معنی انجام ندادن بکار می رود مثلا ترک اولی یا تارک صلاه، ولی کسی که عملی را ترک کرده به خدا نمی گوید مرا برگردان. بلکه می گوید حالا که وقت دارم باید جبران کنم. پس در این آیه ترک کردن به معنی انجام ندادن نیست، بلکه رفتن از دنیا و جدایی از هر عمل صالح است.

- خب برادر تکلیفتو مشخص کن حالا به برزخ رفته یا نرفته؟

من نظرم را خیلی روشن گفته ام به زبان فارسی هم هست :

قرآن می گوید اینها از این به بعد فقط با برزخ سروکار دارند، چون توی برزخ هستند. اگر در این دنیا بودند، باید می گفت کمی از دنیا را دارند و سپس برزخ و آخرت.

در مورد آن مرحله ی قبل از ورود به برزخ (که تقریبا بین حرف های شما و آقای ستاری مشترک است) بنده اطلاعی ندارم و حرفی نمی زنم.

- استدلال شما که "قاعده ی اصلی این است که کسی از برزخ بر نمی گردد." از کجا آمد؟

از همان آیه " پیش روی آنها برزخ است تا روز قیامت". این آیه نشان می دهد که اکثر قریب به اتفاق اموات از برزخ برنمی گردند. در هر قانونی ممکن است استثناهایی هم باشد مثل عزیر و کسانی که با اعجاز انبیا زنده شدند و رجعت. اینها همه استثنا هستند. در مورد رجعت هم بنده چیز زیادی نمی دانم و در قرآن هم اطلاعات زیادی نمی توان در موردش پیدا کرد، لذا بهتر است بحث نکنیم.

- والاع فقط میشه بخندیم. ما هیچ جوابی نمیدهیم.  

خب جوابی نیست که بدهید. در آیه هیچ کلمه ای به معنی فقط وجود ندارد. بنابراین هر انسانی که مثل شهید مقرب خدا باشد، ممکن است چنین امتیازاتی داشته باشد.

- همان دیوانه ای که بعد مرگ میگوید خدایا مرا بازگردان !

بازهم که اشتباه کردید. درخواست عفو یا فرصت جبران برای انسانی که خودش را در آستانه ی مجازات شدیدی می بیند اصلا چیز عجیب و احمقانه ای نیست. این یک عکس العمل طبیعی است، ولی تفسیر شما که انسان به خدا بگوید مرا به فلان زمان و مکان ببر، واقعا دور از ذهن و عجیب است. لذا در طول تاریخ کسی را نمی شناسیم که چنین درخواستی کرده باشد یا کسی که خدا او را در زمان و مکان جابجا کرده باشد تا گناهانش را جبران کند. تفسیر باید با واقعیات جاری تطابق داشته باشد. چنین تفسیر عجیبی مشخص است که نمی تواند منظور قرآن باشد و تنها تلاش بیهوده ی شما برای فرار از نتیجه ی منطقی است. درضمن، این حرف شما اهانتی به قرآن است و اگر ما مثل بعضی از برادران سنی سختگیر بودیم، الآن باید حکم ارتداد شما را هم صادر می کردیم.

- جون کوروش حالت خوبه؟

حال من الحمدلله خوب است، ولی فکر کنم حال شما خوب نباشد. آیه ی بشارت نشاندهنده ی این است که مرده ی شهید درک دارد. آیه عرضه ی جهنم که شما مرتب آن را زیر سبیلی رد می کنید هم نشان می دهد که مرده ی کافر شعور دارد و جهنم را درک می کند. یک آیه ی دیگر هم برایتان می نویسم که بروید ساعتها بخندید، البته خنده ی عصبی که همان گریه است. سوره یس 25و26

 إِنِّي آمَنتُ بِرَ‌بِّكُمْ فَاسْمَعُونِ

 قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ

 قَالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ.

کسی که در بهشت برزخی آرزو می کند کاش قوم من می دانستند، حتما درک دارد و می فهمد چه آرزویی می کند. افکار شما خیلی با آنچه قرآن در مورد حالات مرده در برزخ گفته فرق دارد. همانطور که بشارت گیرنده باید آنرا درک کند (تا موثر باشد)، بشارت دهنده هم باید درک کند چه بشارتی می دهد. این متن را هم بخوانید :

http://www.eshia.ir/feqh/archive/text/sobhani/tafsir/91/920429/

- یکی نیست جواب منو بده؟؟  تحدی کردما !

متاسفانه باید خدمت شما عرض کنم که در بحث هایی که با شما داشته ام، مشخص شد شما حسن نیت ندارید. شما با آسمان ریسمان بافتن فقط سعی می کنید به بهانه ای حرف طرف مقابل را رد کنید. تمسخر و توهین هم در صحبت های شما فراوان است. این باعث می شود افرادی که برای گفتگوی دوستانه آمده اند، با عصبانیت و قهر اینجا را ترک کنند. شما هم مرتب جشن پیروزی می گیرید و می گویید بقول ابن تیمیه حرف های شیعه ضد خودش است. من نمی دانم او چرا این حرف را زده ولی شما که حتی حدیث "علی ولی کل مومن بعدی" را ضد شیعه می دانید، معلوم است که تمام دنیا و ما فیها در نظر شما ضد شیعه است. ما چه بگوییم که از دید شما ضد شیعه نباشد ؟؟!!  اشکال از ما نیست، اشکال از دید شماست.

بازهم بدون شوخی توصیه می کنم روحیه ی تحقیق را در خود زنده کنید. آنچه خدا از ما می خواهد حقیقت جویی است، نه تعصب روی یک عقیده. انشاالله همه ی ما این مساله ی مهم را در نظر بگیریم. اگر بعد از این به نظرات شما جواب ندادم دلخور نشوید و به حساب نداشتن جواب نگذارید. شما متاسفانه بحث منطقی را بلد نیستید و امیدوارم همه ی خوانندگان وبلاگ ، چه شیعه و چه برادران سنی ، متوجه این موضوع شده باشند. بنابراین نیازی نیست جواب دهم. التماس دعا.

http://na-koja-abad.blogfa.com/post/7

http://na-koja-abad1.blogfa.com/post/7

 

فقط یک دلیل می خواهم تا بدانم چرا ما بعد از پیامبر نیاز به امام علی داریم ؟؟؟

دوستان شیعه یک دلیل فقط می خواهم

فقط یکی ...

مدیون امام زمان باشید اگر دلیلش را بدانید و به من نگویید

عاجزانه تقاضا می کنم دلیلش را بگویید.

 

سلام

میلاد پیامبر (ص) و هفته ی وحدت را به عموم خواهران و برادران سنی و شیعه تبریک عرض می کنم.

 

عالم بزرگ و نامی اهل سنت ؛ حاکم نیشابوری از انس بن مالک نقل می‌کند که پیامبر اکرم (ص) به امیر المؤمنین(ع) فرمود:
أنت تبین لأمتی ما اختلفوا فیه من بعدی.

سلام مجدد

حاکم نیشابوری می‌گوید:
هذا حدیث صحیح على شرط الشیخین ولم یخرجاه.
حدیث صحیحی است و شرائط صحیح مسلم و بخاری را دارد.

پس این حدیث صحیح است، چون علمای سنی هم آن را صحیح می دانند و دقیقا دلیل نیاز به امام را بیان کرده. اگر این دلیل را نپذیرید، لزوم نبوت را هم نمی شود ثابت کرد، کما اینکه بعضی ها معتقدند عقل و وجدان برای هدایت انسان کافیست. ما همواره به امام نیاز داریم و امروزه نه تنها شیعیان بلکه تمام دنیا گرفتارند. علتش هم عملکرد بد مسلمین بوده که باعث شده ما از چنین نعمتی محروم شویم تا زمانی که سرمان به سنگ بخورد. همانطور که حضرت موسی هم الواح 10 فرمان را شکست و به اسرائیل نداد یعنی شما فعلا لیاقت چنین نعمتی را ندارید.

 

سلام عرض می کنم .

از جواب مفصلی که نوشتید ممنونم. بنده در علم حدیث صاحب نظر نیستم و نمی توانم در این مورد بحث کنم. اما فکر می کنم بهرحال جواب سوال شما همان است که عرض شد. نیاز ما به امام مثل نیاز ما به پیامبر است یعنی به دلیل نیاز به هدایت. این مطلب در روایات متعدد بیان شده که لابد شما همه آنها را جعلی حساب می کنید. اگر مساله هدایت را کنار بگذاریم، دیگر نه به امام احتیاج داریم نه به پیامبر و کتاب. ولی تشخیص بنده و شما ملاک نیست، تشخیص خدا ملاک است. خدا خواسته که همیشه یک امام وجود داشته باشد. قرآن هم برداشت ما را تایید می کند که البته قبلا در موردش خیلی حرف زده ایم. التماس دعا.

14.10.93

 

سلام

من چون قبلا شما را آزموده ام و می دانم که بهرحال حاضر نیستید هیچ حرف ما را تایید کنید، انگیزه ی چندانی برای وارد شدن به این بحث نداشتم. بخاطر اصرار شما کمی نظرم را توضیح می دهم. درد مشترک شما و برادر تابع قرآن این است که خیلی سطحی فکر می کنید. افکار بچه گانه دارید. مثلا این که می پرسید : امام علی چه کسی بوده ؟

واقعا مسخره است. آیا لازم است که توضیح دهیم علی خودش امام بود ؟ به نظر شما کسی که امام زمان است ممکن است پیرو یک امام دیگر باشد ؟ قرآن و تمام کتب آسمانی را می شود امام مومنین دانست، ولی علی قرآن ناطق است.

طبق معمول شما همه چیز را ساده می کنید : الآن گمراهید یا نیستید ؟

نسبت به کسی که هیچ دین و ایمانی ندارد، ما مسلمانها گمراه نیستیم، ولی در عین حال کاملا اهل نجات هم نیستیم. این مسلمان هایی که در دام جریانهای افراطی شیعه و سنی می افتند اهل نجات هستند ؟ این همه ظلم و جنایت و فساد در ممالک اسلامی شیعه و سنی گمراهی نیست ؟ اگر ما امام معصوم داشتیم وضع مان اینطوری بود ؟ معلوم است که ما گمراهیم. هم ما و هم شما. نسبت به هندوها نه، ولی نسبت به ایدآل گمراهیم و تنها با ظهور مهدی هدایت می شویم. وقتی مهدی باشد و با معجزاتش به شما سنی ها ثابت کند که اهل بیت با صحابه فرق دارند، آن موقع هدایت می شویم. وقتی مهدی بیاید و تورات و انجیل اصیل را ارائه کند همه هدایت می شوند. شما بدون امام معصوم قادرید چنین کاری بکنید ؟ خلیفه ی داعش (و سایر مدعیان) چنین عرضه ای دارد ؟

نوشته اید : ضرورت وجود امامی معصوم بعد پیامبر= غیبت امام زمان و عدم وجود امامی در دسترس.

ضرورت وجود امام مثل ضرورت وجود پیامبر، بخاطر اتمام حجت خدا و تکمیل رحمت بر بندگان است. اگرچه خدا ارسال رسولان را برای هدایت لازم می داند، ولی درعین حال در طول تاریخ خیلی انسان ها بوده اند (مثل بومیان آفریقا، آمریکا و استرالیا) که از این نعمت محروم ماندند، با وجود این احتمالا خیلی از آنها هم در آخرت نجات می یابند. مثلا شما حتما می گویید بیمارستان و پزشک و دارو برای نجات بیماران لازم است. آیا تمام بیمارانی که به این خدمات دسترسی نداشتند زود مردند ؟ خیلی از آنها مدتی درد کشیدند و بتدریج حالشان خوب شد. ضرورت نبی و امام آنطور که شما تصور می کنید نیست که اگر امام نباشد (یا غایب شود) همه جهنمی و بی دین شوند. بدون نبی و امام هم می شود نجات یافت، ولی این با حکمت و رحمت خدا جور در نمی آید که بشریت را رها کند. مسائل به آن سادگی که شما تصور می کنید نیست ، سیاه و سفید نیست. اگر آقای تابع قرآن منطقی تر از آقا اسلام است از او دعوت می کنم مطالب وبلاگ مرا بخواند و اگر می تواند جواب بنویسد.

 

سلام به برادران سنی

یکی از نشانه های جهل و گمراهی همین است که انسان بگوید من به کمک کسی نیاز ندارم. آنان که دانا ترند بیشتر اظهار نادانی می کنند و نباید تعجب کرد که بعضی مسلمین قشری (اعم از شیعه وسنی) با قاطعیت اظهار نظر کنند و بگویند هیچ سوال و ابهامی نداریم.

همین حرف خنده دار شما : اگر علی جزو افراد است، باید امامش را مشخص کنید، نشان می دهد که شما از همان افراد بی نیاز هستید. روایات گفته : هر کس امام زمانش را نشناسد جاهل است. خب ، علی هم حتما امام زمانش را می شناخت، یعنی می دانست خودش امام است. فهمیدنش خیلی سخت بود ؟؟!!

امام زمان پیامبر کی بود ؟ خب معلوم است، خود پیامبر (ص) بود و خودش هم امام را می شناخت. لازم است پیامبر پیرو امامی غیر از خود باشد ؟ همانطور که قرآن امام است، قرآن های ناطق (محمد، علی، حسن و ...) هم امام هستند. این امام کار آن امام را نمی کند، هردو لازم هستند. خبر ندارید که یکی از وظایف پیامبر تبیین و تفسیر قرآن بود ؟ کار امام هم همین است.

فرمودند : ظلم و جنایت زمان پیامبر هم بوده. البته، ولی کسی که دقیقا پیروی از پیامبر می کرد، ظالم نمی شد. هرکاری می کرد درست و طبق شرع بود، چون با تایید پیامبر بود. الآن کارهایی که خیلی از مسلمین می کنند، مثل کارهای یاران معاصر پیامبر است ؟ این همه فساد و خشونت و دروغ در بین مسلمین مشروع و صحیح است ؟ نه تنها شیعیان و مسلمین ، بلکه اهل کتاب هم محتاج یک رهبر الهی هستند. عجیب است که شما کمبودش را حس نمی کنید.

بنده خدا می گوید : تنها برتری بین اهل بیت و دیگران تقواست. مگر ما خلاف این گفتیم ؟ مگر من گفتم بخاطر فامیل بودن برتری دارند ؟ نه دوست عزیز، منظور من هم همان تقوا و تقرب به خدا و داشتن رسالت الهی بود که آنان را برتر از صحابه قرار داده و به مهدی قدرت حل مشکلات جهان را داده. کاری که نه صحابه، نه شما و نه رهبران تان می توانید انجام دهید. طالبان برای اسلام چکار کرد ؟ داعش چکار کرد ؟ دیگران چه غلطی کردند ؟ جز این است که دست به دست هم دادند و اسلام را خطری برای مردم معرفی کردند ؟ پیروان این رهبران گمراه نیستند ؟

تابع قرآن می گوید : حکم به گمراهی کسی ندهید. شاید شما تصور می کنید که منظور من محکوم کردن سنی هاست. از شما بعید نیست. ولی من در مورد همه صحبت کردم. ممکن است انسان دین و مذهب حق را پذیرفته باشد، ولی باز گمراه باشد. کسی که خیلی از مسائل دین را نفهمیده، مشکلاتش را نمی تواند حل کند، بجای عمل صالح اشتباها کارهای منکر انجام می دهد و فریب شارلاتان ها را خورده گمراه است. برعکس ممکن است کسی هیچکدام از رسولان خدا را نشناخته باشد، ولی با اعمال صالح رضایت خدا را کسب کرده باشد. حتی در عربستان زمان جاهلیت شاید بعضی ها اهل نجات بوده اند. روایت نگفت هر کس امام را نشناسد جهنمیست.

من منکر آیاتی که گفتید نیستم، ولی این آیات کلیات را بیان می کند. تضمین نمی کند که هرکس مسلمان شد حتما همه کارش درست است و به بهشت می رود. در خیلی از آیات و روایات هم مطرح شده که مسلمان بدون عمل صالح جهنمی است. تضمینی وجود ندارد. نباید دلمان را خوش کنیم که چون قرآن را قبول کردیم همه چیز حل است. قرآن اعلام کرد که دین کامل شده، ولی یکی از اجزای دین کامل همین اطاعت از اولی الامر یا حجت خدا یا قرآن ناطق است.  

http://haghighat-penhan.blogsky.com/1393/10/02/post-8/%DB%8C%DA%A9-%D8%AF%D9%84%DB%8C%D9%84-%D9%85%DB%8C%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87%D9%85-/page/2#comments

بحث با برادران سنی - 6

سلام بر شما

اگرچه دلم نمی خواهد بحث را بیهوده طول بدهم، ولی برای اینکه فکر نکنید حرف شما در مورد آیه 179 بی پاسخ ماند ناچارم توضیحاتی بدهم. اگر درست فهمیده باشم، نظر شما این است که انتخاب رسول به معنی مبعوث کردن نیست، بلکه از بین رسولانی که قبلا مبعوث شده اند، تعدادی برای دریافت علم غیب در مورد طیب و خبیث جدا می شوند. اگر بد فهمیده ام لطفا مجددا توضیح دهید.

اگرچه این جواب شما از جواب قبلی که می گفتید طیب و خبیث با نشانه های منافق جدا شده اند، بهتر است ، اما این برداشت شما هم به نظر حقیر قابل قبول نیست. اولا ترجمه ی دقیق آیه چنین چیزی نگفته : خدا از رسولانش هر که را بخواهد برمی گزیند (خدا هر کس را بخواهد برای رسالت انتخاب می کند). کلمه ای که به علم غیب اشاره کند در جمله نیست. شما به جمله ی قبلی استناد می کنید، در حالی که آن جمله هم نظر شما را رد می کند. چنین نیست که خدا شما را از غیب آگاه کند، یعنی خدا قصد ندارد فهرست اسامی منافقین را اعلام کند. خدا روش دیگری دارد تا در عمل طیب و خبیث از هم جدا شوند یعنی روش انتخاب رسول.

چه فرقی می کند که خدا اسامی منافقین را بما بدهد یا به پیغمبر بدهد که او بما اعلام کند ؟ هر دو یکی است، هر دو روش اطلاع از غیب است. ولی آیه می گوید که خدا نمی خواهد با اعلام خبر غیبی منافقین را افشا کند، نمی خواهد فهرست منافقین را منتشر کند. آنچه شما می گویید همان راه جداسازی از طریق علم غیب است که آیه ردش کرده.

مساله این است که اصلا علم غیب راه حل این مشکل نمی تواند باشد. پیش از نزول این آیه هم پیامبر، چه با علم غیب و چه با عقل خودش، خیلی از منافقین را می شناخته. حتی بعضی از اصحاب خاص هم بر اساس نشانه هایی که شما از آیات قرآن در آوردید منافقین را تشخیص می دادند. اما با وجود این برای عموم مردم طیب و خبیث مخلوط بود. شاید پیامبر بنا بر مصالحی نمی خواسته با آنها برخورد کند یا شاید نمی خواسته قصاص قبل از جنایت کند یا دلایل دیگری داشته که به عقل من نمی رسد. در زمان ما هم عقلا منافقین را می شناسند، ولی باید معیار آشکاری برای همه ی مردم وجود داشته باشد.

بعلاوه اگر خدا می خواست از طریق علم غیب پیامبر طیب و خبیث را جدا کند، چرا بالاخره اینکار را نکرد ؟ کی پیامبر فهرست کامل منافقین را اعلام کرد ؟ چه موقع طیب و خبیث جدا شدند ؟

نکته ی دیگر این است که همه ی رسولان از وحی و علم غیب کم و بیش برخوردارند، انتخاب مجدد رسولان صلاحیتدار مطرح نیست. بنابراین بکار بردن کلمه ی انتخاب در اینجا مناسب به نظر نمی رسد. وقتی همه ی رسولان علم غیب دارند، انتخاب برای چیست ؟ در جامعه ای که فقط یک رسول وجود دارد، انتخاب رسول یعنی چه ؟! انتخاب یک رسول از بین یک رسول ؟؟!! توجه کنید که در این آیه صحبت از یک قاعده ی کلی در طول تاریخ نیست، بلکه از یک حادثه ی مشخص بمنظور جدا سازی منافقین صحبت می شود.

عبارت "من یشا" برای اشاره به رسولی که زنده و در حال فعالیت است و مورد پذیرش جامعه است، مناسب نیست. بعید است که اشاره به حضرت محمد باشد، احتمالا اشاره به رسولان آینده است.

دنباله ی آیه هم با نظر بنده بهتر جور در می آید : پس به خدا و رسولانش ایمان بیاورید. و اگر ایمان بیاورید و تقوا پیشه کنید برای شما اجری بزرگ خواهد بود. یعنی کسانی که به رسولان آینده ایمان بیاورند، طیب هستند.

 

سلام مجدد

من اصلا نمی خواستم شما را عصبانی و ناراحت کنم و از این بابت عذر می خواهم. قصد من فقط کمک به شما بود که ظاهرا موفق نشدم. در پایان عرایضم ، چند نکته ی دیگر را تذکر می دهم.

من هیچوقت نگفتم ادامه ی جمله حذف شده. جمله به همین صورت کامل است .وَلَکِنَّ اللّهَ یَجْتَبِی مِن رُّسُلِهِ مَن یَشَاء.

ترجمه ی تحت اللفظیش این است : ولی خدا از رسولانش هر که را بخواهد برمی گزیند،

و برداشتی که من دارم : ولی خدا تعدادی از رسولانش را به سلیقه ی خودش انتخاب (مبعوث) می کند،

یا این : ولی خدا هر کس را بخواهد بعنوان رسولش انتخاب (مبعوث) می کند.

البته من متوجه هستم که چون مسلط به زبان عربی (مخصوصا عربی صدر اسلام) نیستم، نباید خیلی روی برداشت خودم اصرار کنم و احتمال اشتباه را باید در نظر بگیرم. اما در توضیحات شما جواب قانع کننده ای ندیدم.

فرمودید : کل آیه بحث از غیب است و جداسازی طیب و خبیث از طریق این غیب.

ولی به عقیده ی بنده، درست برعکس نظر شما آیه گفته که از طریق علم غیب نمی خواهم جدا کنم. شما هنوز متوجه معنی آیه نشده اید.

به نظر بنده آیه خطاب به امت است و از همان زمان نزول آیه تا الآن را شامل می شود. همانطور که شما هم قبول دارید : بايد ارزش اشخاص از طريق اعمال آنها روشن گردد نه از راه ديگر. بنده هم می گویم طیب و خبیث از روی نحوه ی برخوردشان با رسولان جدید متمایز می شوند. حتی اگر خدا اسامی تمام منافقین را به پیامبر گفته باشد، این به معنی جداسازی طیب و خبیث نیست. جداسازی یعنی اینکه مطلب برای عموم مردم روشن باشد، نه فقط برای شخص پیامبر یا بعضی از خواص.

عبارت "من یشا" یعنی هرکس که خدا بخواهد و منظورش این است که انتخاب رسول به سلیقه ی خدا انجام می شود نه مردم. حتی اگر بعضی از این انتخاب راضی نباشند (مثلا بگویند علی سختگیر است)، باید تسلیم انتخاب خدا باشند. همین تسلیم است که طیب ها را مشخص می کند. بنابراین عبارت من یشا در این آیه خیلی معنی دار و بجاست و نشان می دهد که برداشت بنده درست است.

من هیچوقت نگفتم برادران اهل سنت خبیث هستند. من می گویم هر کس پس از اتمام حجت رسولان خدا را نپذیرد خبیث است. بهتر است موقع بحث کردن از کلماتی مثل کافر و بیمار و فاسد و گمراه برای طرف مقابل استفاده نکنید، چون اینکار فقط ضعف شما را نمایش می دهد. یاری خدا به رسولان و مومنین در دنیا همیشه بصورت پیروزی ظاهری نیست، بعضی اوقات معنوی است و در ضمن سختی ها بدست می آید. آیا خدا به پیامبرانی مثل یحیی که زندانی و شهید شدند، کمک نمی کرد ؟ فرمودید : بنده مطمئنم اگه هم اکنون سیدنا علی زنده شود و به شما بگوید که عقایدتان اشتباه است،شما نخواهید پذیرفت و با او وارد جنگ خواهید شد. بیخود مطمئن هستید. التماس دعا.

13.6.93

http://1000soal.blogfa.com/post/31

 

سلام به برادر سنی

فکر می کنم در این روایات منظور از ناصبی کسی است که عملا بر ضد اهل بیت فعالیت می کند، همانطور که شما هم نقل کرده اید : .... چون او عليه اولياي تو تجاوز کرده، و ولايت دشمنانت را داشت. این شامل همه ی اهل سنت که معمولا به اهل بیت علاقه دارند، نمی شود. خدا در قرآن ما را از دوستی کفار هم نهی نکرده غیر از کفاری که با اسلام مبارزه می کنند. پس دوستی و عدالت نسبت به مسلمان سنی هم حتما مورد تایید خداست. شیعه ای که ولایت دشمنان حق را قبول کند هم وضعش با آن ناصبی ها فرق ندارد. نکته ای که در این روایات متاسفانه فراموش شده مساله ی اتمام حجت است. خدا هیچکس را اعم از مسلمان و کافر مجازات نمی کند مگر بعد از اتمام حجت. در ضمن تقیه در موارد ضروری اصلا بد نیست و در قرآن تایید شده. با دیدن این مطلب شما من به این فکر افتادم که در کشورهای سنی چقدر بر ضد شیعیان با این روش تبلیغات می کنند. پناه بر خدا از شر منافقین.

التماس دعا.  

 

سلام

تا جایی که بنده اطلاع دارم، کلمه ی ناصبی به دو معنا بکار رفته : 1- عموم اهل سنت 2- مخالفان اهل بیت.

روایاتی که شما نوشته اید، تنها با معنی دوم قابل قبول است.

 

سلام بر شما

نخیر هردو یکی نمی شود. بنده تصورم این است که عموم اهل سنت مخالف اهل بیت حساب نمی شوند و قلبا مثل شیعیان به اهل بیت علاقه دارند. اعتقاد داشتن به خلفای راشدین با دشمنی علی فرق دارد. بهرحال بنده تصور خودم را عرض کردم. شاید بعضی از شیعیان با من مخالف باشند. اطلاع دقیق ندارم.

http://1000soal.blogfa.com/post/34

 

سلام دوست عزیز

از اینکه مجددا با شما ملاقات می کنم خیلی خوشحالم. البته بنده چیزی را قیچی نمی کنم ولی برای اختصار فقط مطالب خودم را گذاشته ام. حرف طرف مقابل هم بطور خلاصه گذاشته شده تا حدی که خواننده موضع شما را تشخیص دهد. لینک هم می دهم تا اگر خواستند به خودتان مراجعه کنند. فکر می کنم همین کافی باشد. هر وقت در مورد رسول جوابی نوشتید لطفا به من هم خبر دهید. متشکرم. حتما از مطالب وبلاگ شما استفاده می کنم و نظر می دهم.

 

سلام مجدد

به عقیده ی بنده شاید اصلا لازم نباشد که ما به دلایل نقلی متوسل شویم. کافیست وضعیت روحی شخصی که به نبوت رسیده تصور کنیم. بشری مثل ما که با خدا حرف زده، یا مستقیما یا با واسطه ی ملائکه، دیگر حاضر نیست گناه کند. البته امکان اشتباه، بی اطلاعی ، ترک اولی و امثال این وجود دارد.

نکته ی دیگر این است که همه ی انبیا هم یکسان نبوده اند. لازم نیست آنچه در مورد حضرت محمد می گوییم ، عینا در مورد کوچکترین پیامبر هم تکرار کنیم. شاید انبیای درجه ی سه هم داشته ایم. آنها همه یک تیپ نبوده اند.

تا جایی که می دانم در این مبحث عقاید متفاوتی بین مسلمین و حتی بین شیعیان وجود دارد. بنده با آقای ورجانی در این مورد بحثی داشتم و صد در صد با ایشان هم عقیده نیستم، ولی اگر ناراحت نشوید باید بگویم دلایل شما تا حدی عوامانه است. اینکه به اوباما و مکارم شیرازی اشاره می کنید و در مورد انبیا نتیجه گیری می کنید ، درست نیست. چیزی که در جامعه رواج دارد نمی شود به کار خدا تعمیم داد.

 

سلام

فرمودید : پیامبران از آدم تا خاتم همگی خطاکار بودند.

بنده هم عرض کردم خطاکار با گناهکار فرق دارد. شما این تفاوت را قبول دارید ؟

بطور کلی قضاوت در مورد اعمال هر کس باید براساس اطلاعات دقیق و کامل باشد والا منصفانه نیست. مساله این است که اطلاعات ما در مورد اعمال انبیا خیلی مختصر است، بنابراین در موقع قضاوت بهتر است احتیاط کنیم و خیلی قاطعانه نظر ندهیم. اگر پیغمبری ترک اولی کرده باشد و ما او را گناهکار معرفی کنیم، به نظر شما کار زشتی نیست ؟

سلام عرض می کنم. در مورد اینکه پیغمبر قدری تاخیر کرده حق با شماست. ظاهرا ایشان نگران عکس العمل بعضی از مردم بوده اند. آیه قرآن هم کمی لحن سرزنش آمیز دارد و می گوید زود باش ، چرا کارت را انجام نمی دهی، خدا ترا از شر منافقین حفظ می کند. پس از دریافت این دستور، پیامبر تصمیم می گیرد اقدام کند، چون تاخیر بیشتر جایز نبود.

در مورد غدیر ما قبلا خیلی حرف زده ایم و من خیال ندارم بحث را تکرار کنم. امیدوارم که هردوی ما در مقابل خدا عذر موجهی داشته باشیم.

 

سلام مجدد

اینکه شما خطاهای انبیا را گناه حساب می کنید، می تواند ناشی از همان اطلاعات مختصر باشد که قبلا عرض کردم و اینکه روی نظر خود اصرار می کنید ، می تواند ناشی از کمبود ادب باشد. عمل یونس و خوردن میوه ی ممنوعه در صورتی گناه بوده اند که خدا دستور خلاف آن داده باشد ولی اگر خدا دستوری نداده یا فقط توصیه کرده باشد، دیگر کار آنها گناه نبوده. شما اصولا قبول ندارید که چیزی بنام ترک اولی هم وجود دارد ؟ چطور کارهای من و شما ممکن است ترک اولی باشد ولی کارهای انبیا ممکن نیست ؟! شما اگر شراب بخورید قطعا گناه است، چون می دانید که خدا آنرا حرام کرده. حرف بنده نشانه ی تزلزل نبود، نشانه ی احتیاط بود. اما این حرف شما :

ارزش اهل بیت شما نصف آیه است فقط؟؟

نشانه ی چیه ؟ بی احتیاطی و بی دقتی و بی انصافی. شما می دانید که در قرآن آیات زیادی هست که به روایت اهل سنت در شان علی و فاطمه و ائمه نازل شده، با وجود این چنین حرفی می زنید. لطفا یک بررسی در کتب خودتان بکنید و به بنده بگویید چند آیه در شان 5 تن نازل شده و چند آیه در شان خلفای راشدین ؟ اگر علی هم یک نفر مثل ابوبکر و عمر بود، چرا این همه آیه در مورد او و خانواده اش نازل شد ؟ پارتی بازی بوده ؟؟!!

 

سلام دوست من

نگران نباشید، من داغ نکرده ام.

- همانطور که به من گفته شراب نخور به آدم هم گفته به درخت نزدیک نشو 

این "همانطور" را از کجا آوردید ؟ نخیر، همانطور نبوده. به شما دستور داده، ولی به آدم نصیحت کرده بود.

- من مگویم ترک اولی مسخره کردن اذهان است

خب اشتباه می کنی. ترک اولی یک واقعیت است که بعضی وقتها برای مردم اعم از معصوم و غیر معصوم، اتفاق می افتد.

- چرا خدا نمیاد یک آیه مختص شما شیعیان توضیح بده

جواب دادن دقیق به این سوال مستلزم علم غیب است. آنچه بنده می توانم عرض کنم این است که خدا براساس حکمتی اینطور حرف زده، مثلا برای حفظ قرآن از تحریف و سانسور. البته علل دیگری هم می توان تصور کرد مثلا شاید این مساله به نظم عددی هم مربوط باشد. تعداد کلمات و جملات در قرآن از روی حساب و کتاب خاصی است و این باعث محدودیت هایی می شود. بعلاوه آیاتی هم به ائمه و اولو الامر اختصاص داده که قبلا در موردش زیاد صحبت کردیم.

 

 سلام مجدد

خیلی از آیات قرآن در مورد فضیلت علی و فاطمه و حسنین نازل شده و اهل سنت هم روایات مربوطه را نقل کرده اند مثلا آیات اول سوره انسان. آیه غار به عقیده ی بنده فضیلتی را برای ابوبکر اثبات نمی کند ، ولی به فرض هم که کمی فضیلت باشد چند برابرش در مورد علی هست. بنده بعنوان یک خواننده می گویم حتما علی شخصیت ممتازی بوده که قرآن مرتب از او تجلیل می کند، در حالی که در مورد سایر صحابه حرفی نمی زند. ما اگر ادعا می کنیم بخاطر این است که مدارکش را در کتب اهل سنت هم دیده ایم. اگر فقط روایات شیعیان بود، بنده اصراری نمی کردم.

 

سلام

خدا خودش خودش را محدود کرده که از نظام اسباب و مسببات استفاده کند. بله، موسی را در آغوش فرعون بزرگ کرد و قرآن را هم در آغوش خلفا حفظ کرد البته با استفاده از وسایلی که یکیش می تواند همین شیوه ی نگارش کتاب باشد.

 

سلام عرض می کنم.

- همشون یک سری روایات باطل هستند

به این ترتیب شما تایید کردید که چنین روایاتی وجود دارند. منظور بنده هم همین بود. من نمی توانم در مورد اعتبار روایات قضاوت و بحث کنم.

- مفسران میگن بعضی میگویند در مورد علی هست

قبول دارم که بعضی از اهل سنت اینطور گفته اند و بعضی هم حتما مخالف این تفسیر هستند. ما هم ادعا نمی کنیم که همه ی اهل سنت نظر ما را قبول دارند.

- چرا رفتند از ابوبکر و عمر زن گرفتند؟

پیامبر قصاص قبل از جنایت نمی کند و بعلاوه علم غیب مطلق هم ندارد. علم مطلق مخصوص خداست. پیش از اینکه خیانتی صورت گیرد، رفتار پیامبر با مردم رفتار عادی بوده. دختر می گرفته و دختر می داده. این چیزی را ثابت نمی کند. شما سوالاتی از این قبیل مطرح می کنید مثلا چرا خدا زودتر آیه نازل نکرد . ما نمی توانیم به چنین سوالاتی جواب دقیق بدهیم. از این سوالات در تاریخ انبیا زیاد می شود طرح کرد مثلا چرا خدا از اول به یونس نگفت که بالاخره قومش ایمان می آورند تا او خسته و ناامید نشود ؟ اگر بگویید برای مصلحت و حکمتی بوده، همین جواب را در مورد حضرت محمد و علی هم می شود تکرار کرد.

به نظر بنده فامیل دور اطلاعات کامل و جالبی را مطرح کرد، اگرچه بعضی اوقات زیاده روی کرد. در مورد اهل بیت، همانطور که گفته شد یک معنی عمومی هست که شامل همسران و بیشتر شامل فرزندان مرد می شود و یک معنی خاص قرآنی که فقط شامل معصومین می شود. در اکثر آیات همان معنی عمومی بکار رفته. بنابربعضی روایات، در آیه ی تطهیر بیت یک خانه ی مادی نیست، بلکه اشاره به ولایت است و اهل این خانه معصومین هستند.

 

سلام مجدد

چرا باز داغ کردید ؟

وقتی مفسران محترم سنی می گویند بعضی از افراد چنین گفته اند ، منظور بعضی از راویان است نه شیعیان. بعضی از راویان شما این روایات را نقل کرده اند. البته شما اگر به آنها شک دارید می توانید روایاتشان را قبول نکنید. ولی تا جایی که می دانم روایات کتب معتبری مثل صحیح مسلم و بخاری و مسند احمد حنبل را سنی ها قبول می کنند.

در مورد یونس بنده عرض کردم بعنوان مثال می شود پرسید چرا خدا نتیجه ی نهایی را از قبل به یونس نگفت ؟

این مثل سوال هایی است که شما طرح می کنید و البته جواب قطعی هم ندارد چون ما علم غیب نداریم وهمانطور که شما هم اشاره کردید حتما حکمت هایی در کار است که ما نمی دانیم. پس چنین سوال هایی غلط است.

"خدا قصد گمراهی ما را داشته است"-

این یک نتیجه گیری غیر منطقی است که هیچ سنی و شیعه ای آنرا نمی پذیرد. لحن حرف زدن شما در مورد پیامبر اصلا خوب نیست. شما باید بدانید که اگرچه جمعیت زیاد عامل مهمی بوده، ولی عوامل دیگری هم مطرح بوده که باعث شده پیامبر تاخیر کند.

من نگفتم منظور از اهل بیت چیز دیگری است، گفتم اهل بیت می تواند دو معنی عام و خاص داشته باشد. این اصلا مسخره نیست. شما اگر معنی عمومی اهل بیت را هم در نظر بگیرید، فرزندان پیامبر و نوه هایش و علی که حکم فرزند خوانده وی را داشته بیشتر شایسته ی این عنوان هستند تا همسران که فقط ارتباط سببی دارند.

اصرار شما در مخالفت بی دلیل با ترک اولی نشانه ی تعصب زیاد است. ای کاش همین قدر که تعصب دارید تقوا هم داشتید. موفق باشید و التماس دعای مخصوص.

 

سلام عرض می کنم و بخاطر اینکه برایم این همه وقت گذاشتید تشکر می کنم. خدا خیرتان بدهد.

متاسفانه بحث های بنده و شما بی نتیجه بوده، ولی با وجود این برای اینکه تصور نکنید حرفتان خیلی قوی بوده ناچارم جواب عرض کنم.

- شما برای پیچاندن ما تقصیر را به گردن خدا می اندازید.

ظاهرا شما عرایض بنده را نگرفته اید. بنده هیچ تقصیری به خدا نسبت ندادم. گفتم ظاهرا پیامبر بدلایلی تاخیر کرده. اگر به فرض تقصیری باشد از طرف پیامبر بوده نه خدا.

- شما میگید علتش را باید از خدا بپرسید.

من گفتم ما علم غیب نداریم که علت همه ی کارهای خدا را بدانیم.

- هیچ دلیل روایی هم ندارد.

والله یعصمک من الناس. این روایت نیست، بلکه آیه است و نشاندهنده ی نگرانی پیامبر است که می تواند علت همان تاخیر باشد.

- نکته دوم ترس است که خودش چندین مقاله ردیه برای شما در پی دارد.

چطور است که شما به انبیا نسبت گناه می دهید، ولی نسبت ترس را رد می کنید ؟ گناه بدتر است یا ترس ؟ چه اشکالی دارد که پیامبر بخاطر نگرانی از عواقب یک کار، قدری تاخیر کند ؟ مگر حضرت موسی به خدا نگفت : من در مصر یک نفر را کشته ام و اگر به آنجا بروم مرا می کشند و رسالتم شکست می خورد ؟ آیا این ترس یا نگرانی ایشان از شکست رسالت نبود ؟ چه اشکالی دارد اگر حضرت محمد هم چنین نگرانی داشته باشد ؟

- نکته حائز اهمیتی که سخن شما را رد میکند این است که در آیه مورد بحث خدا میگوید از کافران نترس.

آیه می گوید خدا ترا از مردم حفظ می کند که احتمالا مردم حاضر در محل بوده یعنی مسلمین. بی دقت قرآن می خوانید.

- چرا خدا توبیخ را در همان عرفه انجام نداد؟

این از همان سوالات غلط است که قبلا عرض کردم. ما حداکثر می توانیم علت کارهایی که خدا انجام داده تشخیص بدهیم، ولی علت کارهایی که خدا انجام نداده از کجا بدانیم ؟ هزار کار می شود تصور کرد که خدا انجام نداده. شما می توانید هزار علت برایش پیدا کنید ؟ همانطور که در مورد یونس گفتید، حتما حکمتی داشته.

- خدا به یونس وظیفه هدایت داد و آیه را هم به شما نشان دادم.

بله، ولی سوال من این بود که چرا نتیجه را از اول به یونس نگفت. البته این از همان سوالات غلط است و من خواستم شما متوجه شوید که ما جواب قاطعی برای این قبیل سوالات نداریم. هر چه هم بگوییم فقط حدس است و ارزش چندانی ندارد.

- در همان ابتدا با توجه به شناخت پیامبر هم میتوانست همان آیه را بگوید.

بله، در همان ابتدا با توجه به شناخت یونس هم می توانست بی صبری او را تشخیص دهد و چاره کند. چرا نکرد ؟

- شما میگویید خدا به پیامبر دستور داد اما پیامبر اجرا نکرد این یعنی پیامبر اشتباه و خطا کرد یعنی این جواب شما عصمت را از بین میبرد.

نخیر. اشتباه عصمت را از بین نمی برد، مخصوصا که این تاخیر پیامبر بی دلیل هم نبوده و ناشی از احتیاط پیامبر بوده. عصمت یعنی اینکه پیامبر گناه نمی کند و در محدوده ی رسالت اشتباه هم نمی کند. این تاخیر اگر اشتباه حساب شود در محدوده ی رسالت نبوده، بلکه فقط مربوط به تشخیص زمان مناسب بوده. اگر بجای علی، پیامبر دست کس دیگری را بگیرد و بگوید این مولی است، آنوقت اشتباه در امر رسالت است.

- نقض عصمت یعنی پوچی تئوری امامت.

این را قبول دارم.

- فکر نمیکنید شما که موضوع چرندی مانند ترک اولی را قبول دارید متعصب هستید؟

در صورتی حرف شما درست است که بتوانید ثابت کنید ترک اولی چرند است. ترک اولی مرتب در زندگی بنده و شما اتفاق می افتد، چرا فکر می کنید در زندگی انبیا و معصومین نمی تواند باشد ؟ این نظر شما کاملا بی دلیل است و تنها علتش تعصب است.

- گفتم اگر ترک اولی را بپذیریم بنده هم معصوم خواهم بود.

شما و هر کس دیگری می توانید ادعای معصومیت بکنید، ولی اثباتش چیز دیگری است. تا اثبات نکنید کسی باور نمی کند. برعکس ، چون خدا در قرآن شراب خوردن را نهی کرده، اگر شراب بخورید مشخص است که معصوم نیستید و ربطی هم به ترک اولی ندارد.

- اهل بیت به همان ارتباط سببی بیشتر میگویند.

فکر نمی کنم اینطور باشد. ارتباط نسبی (فرزند و نوه) مهمتر است. بعلاوه فامیل دور با یک مثال قرآنی به شما نشان داد که اهل بیت می تواند در یک معنی خاص بکار رود ، ولی متاسفانه شما حرفش را نفهمیدید. خدا به نوح می گوید که پسرش از اهل او نیست. مگر می شود شک کرد که پسر نوح جزو اهل بیت اوست ؟ آیا خدا اشتباه کرده ؟ خیر، خدا اهل را در یک معنی خاص بکار برده بر مبنای لیاقت و عملکرد اشخاص که شامل پسر نوح نمی شود. همین کار را برای حضرت محمد هم کرده در آیه تطهیر. اهل بیت اینجا در معنی خاص بر مبنای لیاقت و عملکرد افراد بکار رفته که شامل همسران نمی شود (اگرچه در معنی عام آنها حتما اهل بیت هستند). فکر کنید که چرا پسر نوح جزو اهل بیت نیست ؟ به همان دلیل امهات المومنین هم جزو اهل بیت نیستند، یعنی به علت عملکرد. موفق باشید.

 

سلام. بازم که داغ کردی جانم !!!

سعی می کنم عرایضم را تا جایی که ممکن است خلاصه کنم چون شما بهرحال قبول نمی کنید.

- ما وقت میگذاریم اما شما نمیفهمی چه فایده دارد؟

خدا اجر شما را که وقت می گذارید می دهد . بنده هم متشکرم.

- دارم واضح توضیح میدم که خدا یونس رو بهش گفت صبر کن.

بله، گفت صبر کن و بما هم گفت مثل یونس نباشید. ولی سوال من این بود که چرا " نتیجه ی نهایی را از قبل به یونس " نگفت . صبر کن که نتیجه ی نهایی نیست. نتیجه ی نهایی یعنی اینکه آقا یونس قوم تو بالاخره ایمان می آورند، نگران نباش ناامید نشو. این را خدا به یونس نگفت. چرا ؟

- بفرما چیکار باید میکرد؟

من برای خدا تعیین تکلیف نمی کنم. اصلا تمام این حرف ها برای این بود که به شما بگم برای خدا تعیین تکلیف نکن. چون شما اول چنین سوالاتی مطرح کردید که مثلا چرا خدا فلان آیه را زودتر نازل نکرد. من هم گفتم که ما نمی توانیم به چنین سوالاتی جواب دهیم ، چون به علم غیب مربوط می شود. حتما حکمتی داشته ولی ما که نمی توانیم تمام حکمت ها را حدس بزنیم. پس پرسیدن این قبیل سوالات غلط است. امیدوارم این دفعه عرض بنده را متوجه شوید.

- این یعنی عدم اعتماد به خدا.

نخیر، این عدم اعتماد به خدا نیست. قضاوت عجولانه و غیر منصفانه می کنید. خدا به پیامبر دستور می دهد و پیامبر در مورد شیوه ی اجرای آن فکر می کند، حتی با مردم عادی مشورت می کند و سپس با توکل برخدا تصمیمش را اجرا می کند. نگرانی داشتن حضرت محمد و حضرت موسی از عواقب احتمالی بعضی اعمال، اصلا گناه نیست و با اعتماد به خدا هم مغایرتی ندارد. احتیاط شرط عقل است. انبیا هم حتما احتیاط می کردند.

- چه احتیاطی جانم؟ مگه پیامبر قبول نداشته خدا قادر مطلق و علیم است؟؟

سوالات بچه گانه می پرسید. پیغمبر می دانست خدا قادر مطلق است، باوجود این سلاح برمی داشت، سرباز با خود می برد، غذا و آب برمی داشت. خودش هم گفته : باتوکل زانوی اشتر ببند.

- نه اتفاقا این مورد در محدوده رسالت بوده ناسلامتی شما میگین پیامبر فرستاده شده تا علی را جانشین کند.

نظر شما هم محترم است. شما اینطور فکر کنید. من می گویم این قبیل اشتباهات جزو رسالت نیست.

- به این سخن شما فقط باید بخندم چون پوچی ترک اولی را با مثال های متعدد ثابت کردم.

شما خیال می کنید که ثابت کرده اید. ترک اولی یک واقعیت عادی است که بارها در زندگی خود بنده (و حتما در زندگی خود شما) اتفاق افتاده. در زندگی پیامبران و ائمه هم به احتمال زیاد بارها اتفاق افتاده.

- میگید چون خدا گفته شراب نخور و تو خوردی.

دقیقترش این است که چون خدا دستور داده شراب نخور.

- خدا به حضرت آدم گفت به درخت نزدیک نشو.

بله، ولی به نظر بنده این دستور نبوده، توصیه بوده. بنابراین مورد شما با مورد آدم (ع) فرق اساسی داشته، ولی شما از این فرق غافل هستید و نتیجه گیری بیخود می کنید.

- از این رد کردن بهتر کجا دیدی؟

این رد کردن بدرد خودت می خورد.

- زن تا زمانیکه در عده مرد است اهل بیت است.

بله، در معنای عمومی همینطور است که می گویید.

- زنان پیامبر تا ابد در خانه پیامبر بودند حتی بعد از مرگ.

در معنای عمومی اهل بیت، درست است.

- شما یک زن پیامبر(عایشه) را به دلیل جنگ با علی متوانید رد کنید اما پیامبر 11 زن داشتند.

باقی همسران پیامبر هم معصوم نبودند و خودشان هم چنین ادعایی نداشتند. لذا اهل بیت به معنی خاص (برمبنای عملکرد) نبودند. در مورد احترام و خدمات امهات المومنین بنده هیچ بحثی ندارم. موفق باشید و التماس دعای مخصوص.

30.7.93

http://na-koja-abad.blogfa.com/post/2