پیشگویی های کتاب مقدس درمورد حضرت محمد(ص) خیلی روی ایمان من تاثیر داشته. درتمام این سال های سیاه، من مرتب می دیدم که بعضی از مردم دین وایمان خود را رها می کنند. بعضی ها دیگربه خدا هم اعتقاد ندارند. بارها شنیده ایم که افرادی می گویند : خدایا، اگر وجود داری، کاری بکن. اما من حتی وسوسه هم نشده ام که دین خود را عوض کنم. فکر می کنم که اعتقاداتم پایه های محکمی داشته، الحمدلله. یکی ازاین پایه ها حتما همین پیشگویی های کتاب مقدس بوده است.

بارها می شد که وقتی احساس خستگی وناامیدی می کردم، با خودم این پیشگویی ها را مرورمی کردم و روحیه ام را به این طریق بازسازی می کردم. به خودم می گفتم : همانطورکه این پیشگویی ها در زمان خودش عملی شد، پیشگویی های آخرالزمان هم ان شا الله بزودی عملی می شوند وکمک خدا برای ما فرا می رسد.

اما پیشگویی هایی که از اهل بیت (ع) در روایات رسیده اند هم، می توانند چنین نقشی داشته باشند. ما همیشه منتظریم که آیاتی ظاهر شوند و پیشگویی های آخرالزمان اتفاق بیفتند، ولی غافلیم از اینکه تاهمین الآن هم خیلی از آنها اتفاق افتاده اند. نباید ناشکری کرد. خدا آیات زیادی از طریق همین روایات، بما نشان داده. چند مورد را در اینجا یادآوری می کنم.

زمانی که تازه حکومت صدام سرنگون شده بود و من کارمند جوانی بودم، روزی سر کار روزنامه می خواندم. خبری دیدم. نوشته بود که در نماز جمعه ی نجف بمب منفجرکرده اند و آقای سیدمحمد باقر حکیم به اتفاق حدودا 80 نفر از نمازگزاران شهید شده اند (شهریور ۱۳۸۲). من فورا احساس کردم که این خبر تکراری است و من چیزی شبیه به این، قبلا شنیده بودم. عصر که به منزل برگشتم، کتاب ها و یادداشت هایم را زیر و رو کردم و بالاخره حدیث مربوط به آن را یافتم که مضمونش چنین بود :

سیدی را در نجف همراه با 70 نفر از صلحا می کشند.

همانطور که می بینید، این حدیث با آن حادثه، تطابق کامل دارد. یا موردی دیگر که فکر می کنم در زمان جنگ کویت بود. در روزنامه خواندم که حدود سی کشور از قاره های مختلف (آسیا، اروپا، آمریکا و آفریقا) نیروهای خود را در مرز عربستان وعراق مستقر کرده اند. من یاد حدیثی افتادم که قبلا خوانده بودم :

پرچم هایی از دور و نزدیک متوجه بغداد می شوند.

پرچم ها در روایات معمولا اشاره به لشکرهاست. پس این حدیث هم به بهترین شکل ممکن عملی شده است. یک روایت دیگر بود که می گفت :

پرچم های زرد و پرچم های مغرب در بغداد ساکن می شوند.

تا جایی که من اطلاع دارم، نیروهای مسلح کردستان عراق پرچم زرد داشتند و اولین رییس جمهورعراق پس از سقوط صدام آقای جلال طالبانی بود که عضو احزاب کرد عراقی بود. پرچم مغرب هم می تواند اشاره به نیروهای آمریکایی باشد. لذا باید گفت این پیشگویی موقع سقوط صدام عملی شده است.

یکی دیگراز نشانه های آخرالزمان که در بعضی از کتاب ها خوانده بودم، خروج خوارج از بحر فارس بود که به نظر من مصداقش قیام طالبان از پاکستان است. کلمه ی خروج در بعضی روایات به معنی قیام بکار رفته و احتمالا منظور از بحر فارس، دریای عمان است. می دانیم که کشور پاکستان در حاشیه ی دریای عمان قرار دارد. در ضمن طالبان در مدارس دینی پاکستان درس می خواندند و آنجا سازماندهی شده، به افغانستان لشکرکشی کردند. ماهیت این گروه هم شباهت زیادی به خوارج نهروان دارد.

این روایات را می توان در کتاب های قدیمی مثل "مجمع المعارف" تالیف محمد شفیع بن محمد صالح، "تحفه المهدیه فی احوال الحجه" نوشته ی سید حسین عرب باغی و "زندگانی حضرت صاحب الزمان" اثر حسین عمادزاده، پیدا کرد.

حتما شنیده اید که در روایات گفته شده، مردم آخرالزمان اکثرا کافر و مرتد می شوند. از اسلام جز اسم آن باقی نمی ماند. سال ۱۳۷۱ بود که من کتاب «مهدی موعود» ترجمه جلد ۱۳ بحارالانوار (مترجم علی دوانی) را خریدم و خواندم. یکی از احادیث آن کتاب که توجه مرا به خود جلب کرد، چنین بود :

از امام صادق (ع) نقل می کند : وقتی پرچم حق آشکار شد، مردم شرق و غرب آن را لعنت می کنند. می دانی چرا ؟ گفتم نه. فرمود : برای ناراحتی هایی که مردم قبل از ظهور وی، از سادات خاندان او می بینند. (صفحه 1129)

امروزه ما می بینیم که چطور عملکرد شرم آور بعضی از مسلمانان موجب دین گریزی و بدنامی اسلام در سطح جهان شده است. حرف این روایت هم همین است که گروهی از سادات آبروی اسلام را می برند و در نتیجه برای حضرت مهدی (عج) ایجاد مشکل می کنند. امیدوارم حال که این فاجعه اتفاق افتاده، لااقل نشانه ی نزدیک بودن ظهور آن حضرت باشد.

روایتی از حضرت علی (ع) درمورد داعش یا اصحاب دولت هست که احتمالا همه ی ایرانی ها شنیده اند. یک روایت دیگر هم هست که به نظرم مربوط به داعش است.

امام باقر(علیه السلام) فرموده است: ... آشکار می شود اَکیَس (زیرکتر) با گروهی که به آنان اهمّیّت داده نمی شود. دلهایشان چون پاره های آهن است، موهایشان تا شانه هایشان بوده، برای ایشان دلسوزی و بخششی بر دشمنانشان نیست. نامهای شان کنیه ها و قبیله هایشان آبادی هاست و برایشان لباس هایی مانند رنگِ شبِ تاریک است. اکیس این گروه را به سوی آل عبّاس رهبری می کند و دولت آنان را فراهم می سازد. پس بزرگان آن زمان را می کشند تا جایی که آن بزرگان از دست این گروه به بیابان فرار می کنند. همواره دولتشان بر قرار است تا آنکه ستارۀ دنباله دار پدیدار شود و میانشان با یکدیگر اختلاف افتد.

http://akharaosaman.blogfa.com/8907.aspx

تا جایی که من می دانم، داعش از ائتلاف بقایای حزب بعث عراق با گروهی که از جبهه النصره منشعب شده بود، تشکیل شد و مورد حمایت دختر صدام بود. اگر صدامیان را بنی عباس حساب کنیم و جبهه النصره را گروه سیاه پوش، آن فرد اکیس هم احتمالا یک سیاست مدار غربی است که پشت پرده از تشکیل چنین گروهی حمایت کرده. در این صورت روایت خیلی خوب با داعش تطبیق می کند.

دنباله دار 41 پی 12 فروردین 1396 از فاصله 21 میلیون کیلومتری سیارۀ زمین عبور کرد که کمترین فاصلۀ آن از زمین طی 100 سال بود. طی حدود سه ماه پس از آن، داعش در عراق نابود شد ودوباره سه ماه بعد هم در سوریه حکومتش را از دست داد. این زمانی بود که خبرمرگ ابوبکر البغدادی هم منتشر شده بود و من چند بار اخباری در مورد اختلافات داخلی داعش و درگیری های آنها با یکدیگرخواندم.

این شش روایتی که من بعنوان نمونه انتخاب کردم، بما نشان می دهند که چقدر اطلاعات در مورد دورانی که ما زندگی می کنیم، در روایات معصومین (ع) وجود دارد. البته روایات جالب دیگری هم هست و من سعی می کنم بعدا مطالب دیگری در مورد اینگونه روایات بنویسم. روایات آینده خوبی را برای ملت ایران مژده داده اند و من امیدوارم که بزودی شاهد تحقق یافتن آن باشیم.