رسالت ائمه (ع)
-----------------------------------------
با سلام خدمت برادر اهل سنت
من چندی پیش با یکی از هموطنان اهل سنت بحثی داشتم که آنرا در وبلاگم گذاشته ام در مطلبی تحت عنوان "منزلت هارون (ع)". متاسفانه آن برادر جواب قانع کننده ای برایم نداشت. می خواستم خواهش کنم که اگر برایتان مقدور است شما برایم جواب بنویسید. مطلب مرا در فهرست مطالب وبلاگم می توانید پیدا کنید. در اینجا فقط اشاره می کنم که بحث ما از اینجا شروع شد که برادر اهل سنت به آیه بقره 285 استناد کرد و من گفتم این آیه عقیده ما را تایید می کند، چون کلمه رسل با انبیا فرق دارد و معنای وسیع تری دارد. در قرآن گفته شده : الذین یتبعون الرسول النبی الامی. فکر می کنم که رسل شامل ائمه هم می شود. شما بفرمایید که تعریف رسل چیست و فرقش با انبیا در چیست؟ قبلا تشکر می کنم.
سلام به برادر اهل سنت
خیلی بخاطر جواب مفصل شما تشکر می کنم. اما فکر
می کنم که جواب شما هنوز قانع کننده نیست و می شود بحث را ادامه داد (اگر شما راضی
باشید). شما نوشته اید : نبی با وحی به جهان غیب مرتبط است و از آنجا خبر دار است
رسول هم با وحی از جانب غیب با خبر است و تنها تفاوتش
صفت فرستاده بودن است.
از این فهمیده می شود که نبی و رسول تفاوت دارند، هر دو خبر از غیب می گیرند، یکی مامور به ابلاغ نیست ولی دیگری مامور به ابلاغ است. اما بعدا نوشتید :
رسول و نبى ناظر به دو گروه و دو صنف از پيامبران نيست، بلكه از نظر قرآن، گروه واحدى است.
یعنی هر نبی رسول است و هر رسول نبیست. این با تعریف بالا مغایر است. از طرفی ، وقتی قرآن می گوید : الذین یتبعون الرسول النبی الامی ... به نظر بنده این عبارت هردو نظر فوق را رد می کند، چون بنا به تعریف اول شما ، نبی نسبت به رسول عام است. رسولان بخشی از انبیا هستند که علاوه بر خبر غیبی ، ماموریت ابلاغ هم دارند. ولی در این صورت باید کلمه نبی قبل از رسول گفته می شد. مثلا اگر یک لیسانسه بخواهد در مورد رتبه علمی خود حرف بزند نمی گوید من لیسانس دارم، بعلاوه دیپلم هم دارم. برعکس، می گوید من دیپلم دارم، لیسانس هم دارم. قرآن هم باید می گفت این شخص نبی است، بعلاوه رسول هم هست. ولی می بینیم که اول رسول را گفته. در تعریف دوم هم باز اشکال دارد چون رسول و نبی هردو یکی هستند و تکرار آنها بی معنی است مثل اینکه بگوئیم شاگرد دانش آموز، یا معلم آموزگار. پس معلوم می شود که تعریف شما درست نیست. باید رسول نسبت به نبی عام باشد. یعنی این شخص فرستاده خدا است و بعلاوه مقام نبوت هم دارد. شما گفتید : بر این نظریه اتفاق وجود دارد که بر رسول وحی میشود.
بنده حقیر فکر می کنم که باید دراین مورد شک کرد. شاید رسالات دیگری هم وجود دارند که مستلزم دریافت کتاب آسمانی نیستند، مثلا امامت و رسالت حواریون مسیح. سوره آل عمران، آيه 179 می گوید :
خداوند مؤمنان را بر اين حال كه شما هستيد نميگذارد، تا پليد را از پاك جدا كند، خدا شما را از غيب مطلع نميسازد، ولي از فرستادگان خويش هر كه را بخواهد برميگزيند، و اگر ايمان بياوريد و پرهيزگاري كنيد پاداش بزرگ براي شما است.
این آیه نشان می دهد که انتخاب رسولان (با فعل مضارع يَجْتَبي ) ، پس از نزول این آیه همچنان ادامه خواهد داشت. حضرت محمد آخرین نبی است ولی آخرین رسول نیست. در روایات هم گفته شده که حضرت علی مصداق اصلی این آیه است یعنی او رسول خداست. متاسفانه در مورد اینکه علمای شیعه در مورد رسول چه گفته اند تحقیق نکرده ام.
در آیه 59 نسا ، رسول مفرد ذکر شده و منظورش شخص حضرت محمد(ص) است. تکرار و لغوی در کار نیست. در مورد حدیث منزلت نوشتید : بحث شریک در رسالت بودن را خود پیامبر در ادامه حدیث نقض کرده است. نخیر، دوست عزیز، شریک رسالت بودن را نقض نکردند، بلکه شریک نبوت بودن را رد کردند. ما هم نگفتیم علی نبی بوده. بعلاوه ، با تفسیری که شما از حدیث می کنید، این ادامه حدیث کاملا زائد و بی تاثیر است. برای علی که قرار است برخلاف میلش چند روزی جانشین پیامبر در مدینه باشد، چه فرقی دارد که این آخرین پیامبر است یا اولین یا وسطی ؟
اما با تفسیری که ما می کنیم نه تنها زائد و بی معنی نیست ، بلکه اوج تجلیل از مقام علی است و بخش اول حدیث را تکمیل می کند. پیامبر ابتدا می گوید تو شبیه هارون هستی، سپس می افزاید حتی از هارون هم برتری چون من آخرین پیامبرم و از موسی برترم. شریک من هم از هارون برتر است. اینطوری حدیث درست فهمیده می شود. البته پیامبر از روی تواضع اشاره وار گفته ، ولی منظورش را می شود فهمید.
شما حرف مرا نقل کرده و بطور ضمنی تایید کردید ، ولی توضیح ندادید که چطور جانشینی موقت در مدینه (که مختص علی هم نبوده) می تواند موجب رضایت و دلگرمی علی شود ؟ سوال من هنوز به قوت خود باقیست : اگر منظور فقط جانشینی موقت بود، چه مژده ای برای علی در این سخن پیامبر هست ؟ چه چیزی قرار است علی را راضی کند ؟ او به این جانشینی موقت انتقاد داشت. پیامبر چطور نظر او را عوض کرد ؟
وجه شبه به نظر بنده برادری و شراکت در رسالت است. شما هیچ توضیحی در مورد حدیث عقد اخوت ندادید. کدام یک از اصحاب برادر پیامبر شد ؟ تشبیه علی به سلیمان هیچ تناسبی ندارد. سلیمان برادر و وزیر و شریک رسالت داود نبود. ولی پیامبر در حدیث صحیح می گوید : کار این دین به پایان نمی رسد مگر با آمدن 12 جانشین. یعنی 12 نفر شریک رسالت ایشان هستند و کار وی را به پایان می رسانند. البته علی به دلیل معاصر بودنش با پیامبر، بیش از همه قابل تشبیه به هارون است. امیدوارم قبول زحمت نموده، مرا با توضیحات بیشتر روشن کنید. قبلا تشکر می کنم.
4.6.92
سلام به برادر گرامی اهل سنت
از اینکه جواب مفصلی نوشتید خیلی خوشحال و متشکرم. اجازه دهید من بحث را ادامه بدهم چون هنوز قانع نشده ام. شما می فرمایید : از لحاظ عقلی هم باید به فرستاده پیامی داده شود تا ببرد. عرض بنده این بود که شاید غیراز رساندن پیام یا کتاب، انواع دیگری از رسالت هم باشد مثل رسالت انجام یک کار و یک ماموریت. علی قرآن را دریافت نکرده ولی شاید رسالت امامت داشته باشد.
در مورد 2 تعریف برای نبی و رسول خدمتتان عرض می کنم که شما در تعریف اول نبی را نسبت به رسول (ازلحاظ مفهوم)، عام حساب کرده اید و نوشتید : رسول آن انسان مطلع و آگاه از اخبار سماوى است كه مأمور است آنچه را دريافت كرده است، ابلاغ نمايد. این یعنی رسول، خاص است. بهر حال الآن شما روی تعریف دوم تاکید می کنید و می گویید : هیچ تناقضی ندارد زیرا ما میگوییم رسول و نبی یک نفر هستند. پس یعنی هیچ تفاوتی بین مصادیق این دو اصطلاح نیست. اشکالی که پیش می آید اینست که رسول نبی، تکرار و لغو است. شما به این اشکال جوابی ندادید. آیه : و کذلک جعلنا لکل نبی عدوا... منظور شما را ثابت نمی کند، چون اگر فرض کنیم رسول عام است و نبی خاص، بازهم این آیه درست و معقول است و هیچ مشکلی پیش نمی آید. بحث بر سر برتری رسول یا نبی نیست، بلکه سر عام و خاص بودن است. اینکه در مورد تقدم رسول می گویید : علتش شناخته شده بودن رسول است، قابل قبول نیست. وقتی می دانیم رسول کسی است که از غیب خبری گرفته، دیگر ذکر نبی لزومی ندارد، چون نبی هم یعنی کسی که از غیب خبری گرفته. هردو یک مفهوم دارند و هر دو به یک اندازه شناخته شده هستند. نمی دانم چه فرقی از لحاظ شناخته شدن دارند ؟! شما می گویید : تا کسی نبی نشود رسول نمیتواند باشد، پس چه احتیاجی دارد که قرآن مجددا اورا به عنوان نبی معرفی کند ؟
منظور شما را از دور باطل متوجه نشدم (یعنی امامت را مثال میزنید که دور باطل است). من می گویم رسالت انواعی دارد که یکیش رساندن پیام یا کتاب است (نبوت) و یکی دیگر از انواع رسالت امامت امت است و شاید انواع دیگری هم باشد. کجایش دور است ؟ فکر می کنم از آیه "الرسول النبی الامی" فهمیده می شود که رسول عام است و نبی خاص. در مورد آل عمران 179 فرقی ندارد که رسولانی را انتخاب می کند یا از رسولانش بعضی را انتخاب میکند. بهرحال من از این آیه می فهمم که انتخاب رسل کماکان ادامه دارد. این رسل نبی نیستند، چون حضرت محمد آخرین نبی بود. تا جایی که می دانم روایات شیعه و سنی گفته اند و در نهج البلاغه هم حضرت علی می گوید که پیامبر فرمود علی معیار تشخیص مومن و منافق و طیب و خبیث است، یعنی مصداق آیه 179 است. نوشته اید : و اصلا ماموریتی از طرف الله بر کسی نیست. نخیر، نبوت نیست ولی سایر انواع رسالت هست. در مورد آیه 59 نسا من هیچ تناقضی نمی بینم. حضرت محمد به نظر بنده هم نبی هم رسول و هم امام بوده. لقب ایشان رسول الله بوده و در قرآن مکرر با عنوان رسول به ایشان اشاره شده. مشخص است که در این آیه کلمه رسول به پیامبر (ص) اشاره می کند. اولی الامر هم ائمه معصوم هستند. کدام تناقض ؟ من نگفتم هر جا نوشته رسول منظورش علیست.
مگر حدیث اخوت چه دارد که مایه برتری گردد؟؟ از این حرف شما خیلی تعجب می کنم. برادر پیامبر در دنیا و آخرت ، چیز کوچکی است ؟ منزلت هارون یعنی همین. اصلا از این مهمتر چه فضیلتی برای یک مسلمان می شود تصور کرد ؟
می فرمایید : همین که علی به هارون تشبیه شود برای علی حائز اهمیت بوده. شباهت به هارون فقط در یک بعد منفی یعنی نشستن پیش ضعیفان بدون هیچ ماموریت مهمی (چون شما تمام افتخارات هارون را حذف می کنید) نمی تواند مژده ای برای علی محسوب شود که با گریه خواهش می کرد اورا با خود ببرند. بله، مقام برادری معنوی خیلی دارای اهمیت است و این همان شراکت در رسالت است که تا آخرت ادامه دارد. این منزلت ویژه علی بوده و همین وجه شبه بوده است.
با سلام مجدد
بنده هنوز منتظر توضیحات تکمیلی شما هستم. یادآوری می کنم که من یک آیه ارائه کردم که نشان می دهد رسول اعم از نبی است (الذین یتبعون الرسول النبی الامی) و یک آیه که نشان می دهد رسالت پس از ختم نبوت ادامه داشته (سوره آل عمران، آيه 179) و مصداقش علی است. اما شما برای نظر خود آیه یا حدیثی ارائه نکرده اید.
ممکن است من بعدا بحثی که با شما داشتم را در وبلاگ بگذارم. در صورتی که راضی نیستید بفرمایید تا آدرس وبلاگ شما را حذف کنم. ممنون و التماس دعا.
سلام به برادر اهل سنت، آقا اسلام
خیلی ممنون که یادی از من کردید. فرمودید : نه نبی بر رسول خاص است و نه رسول بر نبی. بلکه هرکدام حیثیت جداگانه ای هستند اما مکمل هم. مثالی که ذکر کردید "هم پدر و هم مدیر" یا "هم مهندس و هم معلم" بود. اولا بنده از شما آیه یا حدیث خواسته بودم ، ولی شما مدرکی نداده اید. ثانیا این مثال ها با رسول و نبی فرق دارند، چون مفهوم آنها هیچ ربطی به هم ندارد ، ولی رسول و نبی به هم نزدیک هستند بطوری که معمولا هردو را پیامبر ترجمه می کنند. ما می توانیم بگوییم حضرت محمد هم تاجر بود و هم چوپان، هم شوهر بود و هم پدر و غیره، اما رسول و نبی با هم ارتباط خاصی دارند ( بقول شما به هم وابسته هستند). برای همین خود شما نوشتید : کسی که نبی الهی نباشد رسول نیست و کسی که رسول الهی نباشد نبی نیست ، ولی نمی شود گفت : هرکس پدر است مدیر هم هست. قبول دارم که ما معمولا نمی گوییم : وی دیپلمه و لیسانس دارد، ولی عبارت هایی نظیر این زیاد بکار می رود مثلا پزشک جراح، مهندس آرشیتکت، هواپیمای شکاری و غیره که در همه این مثالها آنچه دوم ذکر شده نسبت به اولی خاص است. نبی هم نسبت به رسول باید خاص باشد. درست است که با گفتن نبی دیگر گفتن رسول ضرورت ندارد، ولی حالت عکسش اصلا قابل قبول نیست، یعنی اگر رسول خاص باشد دیگر گفتن نبی زائد است. البته این را هم بگویم که ما می توانیم تصور کنیم که رابطه ی اینها عموم و خصوص من وجه است (یعنی بعضی از انبیا رسالتی ندارند) که فعلا ربطی به بحث ما ندارد. در مورد آیه اطیعو الله و اطیعو الرسول عرض کردم که الرسول بی شک اشاره به پیامبر است و ربطی به ائمه ندارد. متاسفانه در مورد سوره آل عمران، آيه 179 توضیحی ننوشتید. منتظر استدلال قرآنی هستم. با اجازه شما و با تشکر فراوان این بحث را در وبلاگ می گذارم و آدرس شما را می نویسم تا خوانندگان به خود شما مراجعه کنند.
http://kodam-ferghe.blogfa.com/post/7
http://kodam-ferghe1.blogfa.com/
سلام خواهر گرامی
قبل از هر چیز باید بگم با فیلتر کردن وبلاگهای سنی و اهل کتاب مخالفم. امیدوارم همه آزادانه حرفشان را بزنند و همه حرفها را هم بشنوند تا آگاهانه و منصفانه قضاوت کنند. این اظهار نظرها را خواندم و باید عرض کنم که برادران شیعه با ارائه مدارک از کتب اهل سنت به شما نشان دادند که تصور شما در مورد توسل باطل است و پیامبر و صحابه هم توسل را تایید می کردند. متاسفانه شما بازهم بر یک برداشت عجیب از آیات قرآن اصرار دارید و شیعیان را متهم به شرک می کنید. می خواستم از شما خواهش کنم صراحتا به این سوالات من جواب دهید : آیا روایاتی که اینجا برادران شیعه از کتب شما نقل کردند ، واقعی است یا دروغ گفتند ؟ آیا علمای سنی که نام برده شد واقعا این روایات را صحیح حساب کرده اند یا دروغ است ؟ اگر همه اینها راست است، پس چرا شما حاضر نیستید بپذیرید که توسل هیچ اشکال شرعی ندارد ؟ تا جایی که من دیدم شما هیچ جوابی برای این روایات ندارید. اگر اینطور باشد متاسفانه باید بگویم شمائید که تعصب و لجبازی دارید.
من در وبلاگم دو مطلب در مورد اهل سنت دارم : 1- منزلت هارون(ع) 2-شرک و توسل. در فهرست مطالب وبلاگ می توانید آنها را پیدا کنید. دنباله بحث با برادر اهل سنت هم در این آدرس است :
http://kodam-ferghe.blogfa.com/post/7
خواهش می کنم مطالعه کنید و نظرتان را برایم بنویسید. خیلی ممنون.
سلام خواهر گرامی
مطمئن باشید که میلیون ها شیعه در مساله فیلتر با شما همدردی می کنند. اگر فکر می کردم که اختصاص یک پست به این مساله تاثیری دارد، حتما این کار را می کردم. ولی متاسفانه کاری از دست شیعیان بر نمی آید. در مورد احادیث صحیح اهل سنت من احساس می کنم که شما باز از جواب صریح دادن فرار می کنید. شما فقط اشاره کردید به تحریف و قیچی ولی بما نشان ندادید که چه تحریفی صورت گرفته. من از شما خواهش کردم صراحتا بگویید آیا این اطلاعات دروغ است ؟ اگر دروغ است باید شکل صحیح روایت را بنویسید و بگویید شیعیان کجای آن را تحریف یا قیچی کرده اند. در غیر اینصورت باید بپذیرید که این روایات صحیح سنی با این شکل موجود تایید کننده توسل هستند و شما کاسه داغتر از آش شده اید که توسل را شرک حساب می کنید. در مورد مطالب وبلاگ خودم هم عرض می کنم که من آنجا آیات قرآن را که به نظرم صراحتا در مورد امامت هستند توضیح داده ام ولی شما به آن جوابی ندادید. مساله محدود به روایت منزلت نیست. مثلا برداشت شما از سوره آل عمران، آيه 179 چیست ؟ آیا این آیه دلالت نمی کند به اینکه رسالت بعد از ختم نبوت باز ادامه دارد ؟
16.6.92
سلام بر خواهر اهل سنت
به شما اطمینان می دهم که بارها در وبلاگم نوشته ام که طرفدار آزادی بیان هستم و مخالف سانسور. بعد از این هم اگر لازم باشد باز می نویسم. در مورد آیه 179 می بینم که آیه را اصلاح !!! کرده اید. خانم محترم ، ترجمه درست فرستادگان است نه پیغمبران. اگر دقت کنید می بینید که شما به هیچ یک از سوالات بنده جواب نداده اید. اگر بعدا جوابی به فکرتان رسید لطفا مرا خبر کنید. ممکن است من بحثی که با شما داشتم را در وبلاگم بگذارم. در صورتی که راضی نیستید بفرمایید تا آدرس وبلاگ شما را حذف کنم. ممنون و التماس دعا.
دنباله ی بحث با آقا اسلام :
با عرض سلام. می خواستم تذکر بدهم که دکتر سروش وجود حضرت مهدی را انکار نکرده اند، بلکه می گویند ما نمی توانیم وجود ایشان را به غیر شیعه ثابت کنیم. هرکس روایات شیعیان را معتبر بداند ، به مهدی غایب معتقد می شود. در ضمن در روایات صحیح برادران اهل سنت هم پیامبر فرموده : کار این دین به پایان نمی رسد مگر با آمدن 12 جانشین. بنابر این پیامبر به وضوح لزوم وجود ائمه را اعلام کرده بود. فکر نمی کنم کسی بتواند بهتر از پیامبر در این مورد نظر بدهد.
17.7.92
سلام به برادر اهل سنت
حدیث مورد نظر می گوید : هذا الامر لا ینقضی...
یعنی این امر تمام نمی شود. یادم نمی آید حرفی از قوی و با اقتدار زده
باشد. لطفا ترجمه دقیق حدیث را بنویسید.
یاد آوری می کنم تنها
دلیل وجود مهدی شیعه احادیث شیعه و تنها دلیل وجود مهدی سنی هم احادیث سنی است.
خیال می کنید وضع شما با ما خیلی فرق دارد ؟ بالاخره اهل سنت هم به یک مهدی در
آینده اعتقاد دارند که فقط با احادیث ثابت می شود.
در زمان همه امامان
ما اسلام مورد نظر ما (شیعه) حفظ شد تا بدست ما رسید. در مورد اینکه امام الآن
چکار می کند ، می توانم نظرم را توضیح دهم. ولی شما که در مسائل خیلی روشن تر حاضر
نیستید حرف ما را تایید کنید چطور در چنین مساله ای قانع می شوید ؟
حکومت برای هر انسان
با تقوایی از آب بینی بز پست تر است ولی با وجود این هر آدم با تقوایی تلاش می کند
حکومت را از غاصبان و ظالمان گرفته به اهلش بسپارد. حق علی دردسر نبود ولی وظیفه
اش بود که در صورت امکان حکومت کند. علی فقط دنبال انجام وظیفه بود.
در مورد بحث نصفه
مانده من منتظر جواب شما هستم، ولی متاسفانه شما آخرین نظر بنده را ظاهرا تایید
نکردید.
جواب سوالاتم را
نگرفتم:
آیا از آیه 179 آل
عمران فهمیده نمی شود که بین صحابه افراد خبیث بودند ؟
آیا فهمیده نمی شود
که برای جداسازی طیب از خبیث، خدا رسولانی خواهد فرستاد ؟
آیا در روایات شیعه
وسنی نگفته اند که علی مصداق این آیه و جداکننده مومن و منافق است ؟
اگر جواب همه این
سوالات مثبت است آیا معلوم نمی شود که مذهب شیعه از سنی به حقیقت نزدیکتر است ؟
از پاسخ صریح تشکر می
کنم. موفق باشید.
سلام
خوشحالم که مجددا فعالیت می کنید. از اینکه سر زدید ممنونم و برایتان جواب نوشتم. التماس دعا.
سلام.
درمورد حدیث های شیعه و سنی که می گویند علی (ع) معیار و میزان سنجش ایمان افراد است و بوسیله او منافق و مومن شناخته می شوند، این مطالب را بخوانید :
http://pasokhgoo.ir/node/22039
ب: علی مجتبای غربال کننده
http://www.hawzah.net/fa/magazine/magart/4210/4232/27780
سلام به برادر اهل سنت آقا اسلام
خیلی متشکرم که جواب مفصل پر محتوا و سودمندی نوشتید. خیلی استفاده کردیم. دست شما درد نکند.
ولی بحث تمام نشده. در مورد آل عمران -21 و يقتلون النبيين باید بگویم که سوال خوبی مطرح کردید . من به این نکته توجه نداشتم. این هم از آن شمشیرهای دودم است ، چون من و شما هردو به ختم نبوت معتقدیم باید بگردیم برایش جواب پیدا کنیم. پیدا کردید مرا هم خبر کنید. تا جایی که به عقل ناقص من می رسد این آیه در حال پیشگویی یک حادثه معین نیست بلکه یک قاعده را بیان می کند. احتمالا منظور این است که گناه تکذیب آیات مثل کشتن انبیا است و عمل گذشتگان را به آیندگان نسبت می دهد بخاطر اینکه آنها از این گناهان راضی هستند و لذا شریک جرمند. پیامبر در حدیثی گفته که مصداق این آیه کشتار انبیا و صالحان در قوم اسرائیل است.
بهر حال اگر من جواب این سوال را نمی دانم دلیل نمی شود که در مورد آیه 179 آل عمران هم اشتباه می کنم، یا دلیل نمی شود که ما از این به بعد هر جا فعل مضارع دیدیم در معنای ماضی تفسیرش کنیم.
در مورد وحی از توضیحات شما متشکرم. من گفته بودم که وحی در قرآن در معانی مختلف بکار رفته و لذا همیشه وحی به معنی نبوت نیست. شما هم نظر بنده را رد نکرده اید. پس ادامه وحی با ختم نبوت مغایرتی ندارد. قضاوت در مورد اینکه روایات شیعه چاخان است به این سادگی نیست. بهتر است عجله نکنید. ارتباط ائمه با فرشتگان در روایات آمده و ابداع بنده نیست. مرحوم محمد تقی شریعتی در کتاب وحی و نبوت ص 9 پس از بررسی نظر علامه طباطبایی می نویسد : برعکس آنچه شهرت یافته ، مفهوم نبی اخص از رسول است. قرآن بارها رسول را قبل از نبی ذکر کرده مثلا مریم – 53 می گوید : موسی رسول نبی بود. این نشان می دهد رسول عام است و نبی خاص. حج – 52 می گوید : و ما ارسلنا من قبلک من رسول ولا نبی الا ... . این آیه نشان می دهد که بر خلاف نظر شما ، رسول و نبی دو موضوع متفاوت هستند که آیه هردو را جداگانه نفی می کند. گروه واحدی نیستند. آقای محمد تقی شریعتی اشاره ی مختصری کرده اند به اینکه آیه 51 مومنون : یا ایها الرسل کلوا من الطیبات ، ممکن است مربوط به پیغمبر و اصحاب برگزیده اش باشد. در این صورت، فکر کنم بهتر است بجای اصحاب برگزیده بگوییم 12 جانشین که کار پیامبر را تمام می کنند و شریک رسالتند. اگر اشتباه نکنم دکتر شریعتی هم می گفت رسول عام است.
به شما اطمینان می دهم که نظری از شما دریافت نکرده ام. لطفا هر چه نوشته اید برایم ایمیل کنید. قول می دهم در وبلاگم بگذارم.
فکر نمی کنم برای اینکه نماز جماعتی خوانده شود یا پیامبر در مورد یک مساله شخصی صحبت کند، لازم باشد که کاروان های جلو تر را برگردانند. انصافا کار درستی نیست.
از 27 معنی علامه امینی برای مولی، معنای شماره 9 ، 14، 21، 23 ، 26 و 27 مطابق عقیده ماست و معنی اولی بالشی (معنی 22) ، دقیقا همان چیزی است که بنده می خواستم ثابت کنم یعنی اولی بالمومنین من انفسهم . چطور شما می فرمایید : هیچ کدام به معنی "اولی" نیست و موفق نشده معنای خلیفه و حاکم و امیر و … از آن استخراج کند ؟ البته مولی به معنی جانشین نیست، ولی رئیس هست و خلیفه هم غیر مستقیم از آن فهمیده می شود. وقتی پذیرفتیم علی اولی بالمومنین من انفسهم است، طبیعی است که بعد از وفات پیامبر (ص) مردم باید از علی اطاعت کنند. دعای پیامبر هم مغایرتی با ریاست علی ندارد، بلکه آن را تقویت می کند. در مثال شما و کارمندان تان، مثل این است که به آنها می گویید : من مدیرم و میگم فلانی معاونم است و هر دستوری بدهد مثل دستور من است. هر کس ریاست مرا قبول دارد باید از معاونم اطاعت کند.
بر مبنای سرچ شما در معاجم عربی، همان اولین معنی (سید و مالک) مطابق عقیده شیعه است.
یاد آوری می کنم که شما باوجود تلاشی که کرده اید هنوز به سوالات من جواب صریحی نداده اید. من چند سوال مشخص پرسیدم و منتظر جواب مختصر و مفید هستم :
آیا از آیه 179 آل عمران فهمیده نمی شود که بین صحابه افراد خبیث
بودند ؟
آیا فهمیده نمی شود که برای جداسازی طیب از خبیث، خدا
رسولانی خواهد فرستاد ؟
آیا در روایات شیعه وسنی نگفته اند که علی مصداق این آیه
و جداکننده مومن و منافق است ؟
اگر جواب همه این سوالات مثبت است آیا معلوم نمی شود که
مذهب شیعه از سنی به حقیقت نزدیکتر است ؟
از پاسخ صریح تشکر می کنم. موفق باشید.
28.7.92
http://kodam-ferghe1.blogfa.com/post/30
سلام به اهل سنت
خیلی کم لطفی کردید
که بعد از این همه فکر کردن بالاخره می گویید سوالات من ارزش جواب دادن ندارد.
بهتر نبود اعتراف می کردید که جوابی ندارید ؟ اینکه رسول از غیب خبر دارد و به او
وحی می شود ادعای بنده نیست، خود قرآن گفته. معلوم است نوشته های مرا با دقت نمی
خوانید. در مورد آیه ما ارسلنا من قبلک ... راستش جواب قاطعی ندارم . شاید گفتن
نبی بعد از رسول یکجور تاکید بوده. البته اگر یادتان باشد من این آیه را بکار بردم
تا ثابت کنم رسول و نبی دو موضوع متفاوت هستند (برخلاف ادعای شما).
شاید خدا هم به همین دلیل اینطور نوشته. البته این فقط یک احتمال است
و من اصراری ندارم.
رسول جمیع مردم بودن
دلیل نمی شود که بعد از پیامبر رسول دیگری نباشد. مگر موسی رسول اسرائیل نبود ؟ پس
چرا بعد از او باز هم رسولانی برای اسرائیل آمد ؟ من نگفتم نبی برتر از رسول است.
گفتم نبی یکی از انواع رسول است. نماز جماعت بزرگتر پر فیض تر است. ولی این دلیل
می شود که همه از سراسر ایران یکجا جمع شوند تا نماز پرفیض تر بخوانند ؟ شما اهل
سنت اینکار را می کنید ؟!
شما مثال کارمندان را
با حدیث غدیر قاتی می کنید. من نگفتم مولی یعنی معاون. مولی یعنی رئیس و اولی
بالشی. پیامبر وقتی گفته مولی مسلما تمام 27 معنی مورد نظرش نبوده، فقط یکی مورد
نظر بود. همانطور که شما هم قبول دارید باید بر اساس قرینه ای بفهمیم منظور پیامبر
کدام معنی بوده. قرینه همان سوالی است که اول می پرسد : آیا من اولی نیستم ؟ معنی
مولی همان چیزی است که پیامبر قبلا مشخص کرده : اولی بالمومنین من انفسهم. این
درست است که پیامبر در هر سخنرانی دیگری هم می توانسته این سوال را بپرسد و مثلا
در مورد دوستی علی یا دشمنی ابولهب یا جنگ یا حج حرف بزند. اشکالی هم پیش نمی آمد.
ولی ما در مورد یک سخنرانی فرضی و خیالی حرف نمی زنیم. در مورد حدیث غدیر حرف می
زنیم با همان متنی که در روایات آمده.
اگر منظور پیامبر دوستی علی بود باید قرینه ای در حرفش می گذاشت تا ما منظورش را بفهمیم. ولی چنین قرینه ای نیست. دعای پیغمبر : یاری کن هرکس اورایاری کند، نشان می دهد منظور ایشان صرفا علاقه قلبی نبوده بلکه حمایت عملی و اطاعت از رئیس بوده. پیامبر اول از مردم تایید می گیرد که اولی بالمومنین است، سپس می گوید هرکس مرا قبول دارد باید علی را هم قبول داشته باشد. هرکس مرا اولی بالمومنین می داند باید علی را هم بداند. کلمه مولی را هم برای خود و هم برای علی بکار می برد. یعنی همان چیزی که برای من تایید کردید از این به بعد برای علی هم تایید کنید.
به نظر من با توجه به قراین ، قوی ترین احتمال این است که مولی به معنی اولی بکار رفته. قراین دیگری هم هست که شما اصلا به آنها توجه نمی کنید اگر چه در روایات خودتان هم آمده مثلا آیاتی که قبل و بعد از غدیر نازل شد و حدیث ثقلین که پیامبر در غدیر هم تکرار کرد و دلالت به اطاعت از اهل بیت می کند. جمله ای که شما نوشتید : من اولای او هستم، جمله غلط و بی معنایی است. به نظر بنده در آیه 11 سوره محمد ، مولی به معنی سرپرست باید باشد.
کافران تصور می کردند بت ها سرپرست آنها هستند ولی قرآن می گوید شما اشتباه می کنید و هیچ خیری از بتها به شما نمی رسد. یعنی عملا شما هیچ سرپرستی ندارید ولی مسلمین دارند. بهرحال بنده آنچه به عقلم می رسید گفتم . امیدوارم مفید باشد. فکر نمی کنم شما جوابی برای سوالات من داشته باشید. موفق باشید و التماس دعا.